مقدمه ى حضرت استاد آيت الله سيد محمدحسن مرتضوى لنگرودى دام ظله بر كتاب «زخم خورشيد» - زخم خورشید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زخم خورشید - نسخه متنی

مهدی حسینیان قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه ى حضرت استاد آيت الله سيد محمدحسن مرتضوى لنگرودى دام ظله بر كتاب «زخم خورشيد»

بعد الحمد والصلاة

ابعاد شخصيتى انسيه ى حورا حضرت صديقه ى كبرى فاطمه زهرا عليهاالسلام قابل درك و در توان وصف ما نيست. چه كسى مى تواند به حقيقت مقام و منزلت سرور زنان عالم و بزرگ بانوى اسلام دست يابد.

بزرگ بانويى كه آينه ى تمام نماى رسول خدا صلى الله عليه و آله است.

شخصيتى كه خداوند متعال پس از ارتحال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جبرئيل، امين وحى را براى تسليت و رفع نگرانى بر آن حضرت نازل مى كند رخدادهاى آينده ى جهان را به ويژه آنچه در نسل آن حضرت اتفاق مى افتد به وى وحى مى كند بالاتر اين كه اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام كاتب وحى آن حضرت مى شود.

مجموع آن چه كه بر آن حضرت وحى شده است مصحف فاطمه عليهاالسلام ناميده مى شود. در مصحف فاطمه عليهاالسلام از حلال و حرام و احكام الهى چيزى نيست و تنها علم آينده ى جهان در آن است. مصحف فاطمه عليهاالسلام از منابع ارزشمند علوم امامان اهل بيت عليهم السلام به شمار مى رود.

خداوند در حديث قدسى فرموده است [الجنه العاصمه، ص 148، به نقل از كشف اللّالى صالح بن عبدالوهاب بن العرندس رسول الله صلى الله عليه و آله عن الله تبارك و تعالى انه قال: يا أحمد...] فرموده است:

«يا أحمد لو لاك خلقت الأفلاك»

اگر آفرينش تو اى پيامبر منظورم نبود جهان هستى را نمى آفريدم (چرا كه تو محور وجود عالم و هدف از آفرينش، هستى)

«و لولا على لما خلقتك» و نيز اگر آفرينش على امير مؤمنان عليه السلام منظورم نبود تو را نيز نمى آفريدم (چرا كه حضور تو و پيامبرت بدون پيوستگى آن با حضور على و امامت و ولايت او تمام نمى شود).

«و لولا فاطمه لما خلقتكما» و نيز اگر آفرينش فاطمه عليهاالسلام منظورم نبود تو و على را هم نمى آفريدم ( چرا كه حضور تو و على و پيامبرى تو و امامت على بدون تداوم آن با امامان از نسل فاطمه عليه السلام نيز ناتمام بود).

بنابراين اين غايب و مقصد اصلى آفرينش گرچه وجود مقدس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است ولى اين وجود پربركت و نورانى با وجود على عليه السلام نمايانده مى شود. و شخص فاطمه عليهاالسلام و امامان از نسل وى نيز حقيقت والاى پيامبر و باطن اوجمند ولايت را مى نمايانند.

بگذريم كه رسالت و امامت مديون شهامت، شجاعت و شهادت فاطمه عليهاالسلام است .

اوست كه پس از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از رسالت و امامت دفاع كرد و بقاى اين دو عنصر گرانبها را تضمين نمود.

اوست كه رسالت را با دفاع از امامت حفظ كرد و با ايثار جان خويش بقاى آن دو را تحقق بخشيد.

اوست كه ميوه ى رسالت و ريشه ى امامت و اين دو به او وابسته است.

بدين شكل سخن روايت راست مى آيد كه اگر بناى خلقت فاطمه عليهاالسلام نبود پيامبر و على عليهماالسلام هم آفريده نمى شدند. و بى جهت نيست كه به هنگام معرفى اصحاب كساء از سوى خداوند متعال، حضرت زهرا عليهاالسلام محور قرار مى گيرد و چنين مى خوانيم: «هم فاطمه و أبوها و بعلها و بنوها» اينان فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه اند.

كوتاه سخن هر چه درباره ى شخصيت آن بانوى نمونه ى اسلام نوشته اند بسيار كمتر و پايين تر از اوج مقام آن حضرت است. ولى:



  • آب دريا را اگر نتوان كشيد آب دريا را اگر نتوان كشيد


  • هم به قدر تشنگى بايد چشيد هم به قدر تشنگى بايد چشيد


در معرفى آن بانوى بزرگ اسلام كتاب هاى بسيارى نگاشته شده است ولى بعضى گاه آنچه خود تشخيص مى داده اند و نيكو مى پنداشته اند بدان حضرت تطبيق داده اند و شخصيت آن حضرت را با ذهنيت خويش ترسيم كرده اند. با اينكه بايد دقت كرد و از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام گرفت و اين شخصيت بى مانند را آن گونه كه آن والايان ترسيم كرده اند معرفى كرد. راه درست توجه كامل به كتاب و سنت در اين زمينه است نه تحميل و توجيه.

كتاب «زخم خورشيد» كه پيش روى شماست اثر ارزنده ى دانشمند محترم حجةالاسلام و المسلمين آقاى مهدى حسينيان قمى دامت افاضاته است.

مؤلف محترم در اين كتاب خواسته است تا فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را آن گونه كه از روايات معصومان عليهم السلام به دست مى آيد معرفى كند و با بيان شيوا و قلم رسا گوشه اى از ارزشمنديهاى اين بزرگ بانو را بازگو كند.

اميد است روح بلند آن بانوى نمونه و اولياى دين از نوشته خرسند و شادمان باشند.

ممكن است آنچه در اين كتاب آمده گاه با افكار كوتاه بعضى كه ديدگاه درستى درباره زن وظايف وى ندارند هماهنگ نيايد. ولى شخص مسلمان بايد در پى حقيقت ها باشد و خود را با شخصيت نمونه ى زهرا عليهاالسلام تطبيق دهد نه اينكه بر
شخصيت ايشان تحميل كند و آن را مطابق ذهنيت خود بسازد.

مؤلف ارجمند تلاش كرده تا برگرفته از كتاب و سنت در معرفى حضرت زهرا عليهاالسلام بنويسد و نشان دهد كه حضرت زهرا عليهاالسلام برترين اسوه و نمونه است. جزاه الله عن الاسلام و المسلمين خير جزاء المحسنين.

اميد است مطالعه ى اين كتاب سبب شود تا جامعه ى ما بيشتر با موقعيت و منزلت زن مسلمان آشنا شوند و آنان كه در افراط و تفريطند به راه ميانه و اعتدال درآيند. و به دور از هرگونه كجى و انحراف راه مستقيم پيروى از اين بزرگ بانوى اسلام را پى گيرند. و السلام علينا و على عبادالله الصالحين

سيد محمدحسن مرتضوى لنگرودى

پيشگفتار

ارزش هاى جهان پذير و جاودانه ى حضرت زهرا

حضرت فاطمه عليهاالسلام برترين بانو و سرور زنان عالم است: «ابنتى سيده نساء و العالمين» [بحارالأنوار، ج 8، ص 22، ح 5.] وى بتول است هيچ كس را همتا و همپاى او نخواهى يافت او بى نظير و بى مانند است.

زهرا عليهاالسلام پاره ى تن پيامبر، محبوبترين و عزيزترين زن نزد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله است: «فاطمه بضعه منى» [بحارالأنوار، ج 27، ص 66، ح 38.] «فاطمه أعزالناس على» [بحارالأنوار، ج 43، ص 23، ح 17.] هنگامى كه سلمان، از شخصيت فاطمه عليهاالسلام شگفت زده شده بود، پيامبر فرمود: اى سلمان، فاطمه در گروه پيشتازان است. [بحارالأنوار، ج 8، ص 303، ح 62.]

فاطمه عليهاالسلام با اسلام متولد شد و همپاى اسلام رشد كرد و با اسلام زيست. حضور فاطمه عليهاالسلام در مكه به هنگام پاگيرى اسلام و هجرت او در پى رسول الله به مدينه و حضور وى در ميدان هاى مختلف وجود برجستگى هاى روحى و رفتارى در وى، زهرا عليهاالسلام را برترين اسوه براى زنان ساخته است.

زهرا عليهاالسلام در خانه ى پيامبر و على عليه السلام زيسته و اسلام را از بدو تا نهايت با چشم تيز و بيناى خويش ديده و در تمام اين مدت با اسلام همراه بوده است.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند، دل و همه وجود دخترم فاطمه را آغشته به ايمان و يقين ساخته است. «ان ابنتى فاطمه ملأالله قلبها و جوارحها ايمانا و يقينا» [بحارالانوار، ج 43، ص 29، ح 34.] و باز فرمود: غصب فاطمه غضب خدا و رضاى فاطمه رضاى خدا است. «ان الله ليغضب لغضب فاطمه و يرضى لرضاها» [بحارالانوار، ج 43، ص 19، ح 2.]

درباره ى اين شخصيت بزرگ همه ى تصورها ناقص است و ژرفاى اين هويت ملكوتى براى هيچ كس دست يافتنى نيست و اين چنين است كه زهرا عليهاالسلام به زمانى خاص محدود نمى شود و براى دوره ى خاصى نيست. وى براى همه ى انسانها به ويژه زنان در طول همه ى عصرها و نسل ها، برترين اسوه است. پيشتازى است كه هيچ كس به وى نمى رسد و نمونه اى است كه زنان نمونه از دست يابى به وى عاجزند.

هرگز مپندارى كه زهرا عليهاالسلام تنها براى گذشته بود و امروز جاذبه ى زندگى زهرا و شخصيت او و رفتار و منش اين سرور بانوان كم رنگ شده است.

هرگز مپندارى كه از زهرا عليهاالسلام ترسيم روشنى در دست نيست و چون چنين است بايد به چهره هاى ديگر نزديك شويم.

كجا برتر از حضرت زهرا عليهاالسلام پيدا مى كنى و چه چهره اى نورانى تر از سيماى روشن زهرا عليهاالسلام سراغ دارى. يقين بدان آنانكه كه ديگران را اسوه مى سازند نه به اين دليل است كه از ابعاد اين شخصيت بزرگ بى خبرند بل از آن نشأت گرفته است كه ارزش ها، پاكى ها، فضيلت ها برايشان وارونه شده و در نتيجه، ضد ارزش هاى ديگران در چشم آنان بزرگ شده است.

اگر مى بينى كسى در سخنرانى خويش ادعا دارد: عايشه براى زنان الگوى بهترى است چرا كه وى حضورى سياسى، اجتماعى داشته و در جنگ جمل نقش رهبرى لشكر با وى بوده اين تنها به اين دليل است كه حضور سياسى، اجتماعى زهرا عليهاالسلام كه بسيار مثبت و مؤثر و سازگار است و چشمگيرتر از همه ى ابعاد شخصيت حضرت است براى اين گوينده ارزش قلمداد نمى شود و تنها حضور ناحق عاشيه در جنگ جمل كه منفى و مورد نكوهش همگان است، ارزش تلقى مى گردد. وگرنه چه كسى است كه حضور سياسى، اجتماعى زهرا عليهاالسلام را از آغاز زندگى تا فرجام آن در مكه و مدينه در جنگ ها و در خانه ى رهبر و وصى نداند و نشناسد. و نيز پس از پيامبر مگر زهرا عليهاالسلام مدافع تشيع نيست و مگر زهرا عليهاالسلام رهبر انقلابى بزرگ و حركتى عظيم در برابر انحراف عمومى مسلمانان و حكومت و حاكمان آن زمان نيست همان زمان كه امام و رهبر راستين را خانه نشين كردند مگر سخنگوى او كسى جز زهرا عليهاالسلام بود؟

آرى؛ ارزش ها هم اكنون نزد بسيارى وارونه شده وگرنه رفتار و منش زهرا عليهاالسلام چون آفتاب بر سينه ى تاريخ مى تابد. چنين نيست كه تنها فضيلت ها گفته شده باشد و اصول ارزشى شخصيت ارزشمند و نمونه ى زهرا عليهاالسلام بازگو نشده باشد.

ما در اين نوشته به بيش از پنجاه ويژگى از شخصيت حضرت زهرا عليهاالسلام اشاره مى كنيم كه تنها دارنده ى يكى از آنها شايسته ى اسوه بودن است. اين ويژگى ها كه اصول زندگى و شخصيت حضرت زهرا عليهاالسلام را تشكيل مى دهد، چنان روشن و بى ابهام است كه هر مخاطب راست نهادى را به تأسى و الگوپذيرى فرامى خواند.

آنچه از اصول زندگى و ارزش هاى شخصيتى و سيره ى رفتارى آن حضرت در اينجا آمده ، همه شايسته ى تأسى و پيروى است.

ساده زيستى

كسى كه معناى ساده زيستى را نداند و ارزش دورى از تشريفات را نشناسد و ضرورياتهاى زندگى را از نيازهاى كاذب آن تشخيص ندهد.

ساده زيستى، دل را صفا مى دهد و زندگى را رونق باطنى مى بخشد و درست كارى و پاى بندى به ارزش ها را در انسان تقويت مى كند.

ساده زيستى، هنر مسلمانى است كه مى خواهد در دنيا براى آخرت خويش كار
كند و اهداف بلند ديگرى جز دنيا و خوشگذرانى برايش مطرح است. ساده زيستى سيره ى انسانى است كه مى خواهد آزاد زندگى كند و ايمان و پاى بندى خويش را به ارزش ها و مبانى دينى از دست ندهد.

ما در اين كوتاه سخن نمى خواهيم از حقيقت ارزشمند ساده زيستى پرده برگيريم و آثار ارجمند اين سيره ى پاكان را بازگو كنيم و بر اين باوريم كه انسان ها ارزش ساده زيستى را در زندگى، كم و بيش يافته اند و مى دانند كه چگونه ساده زيستى، انسان و زندگى او را دگرگون مى سازد و آن را به حقيقت بايسته و شايسته ى خويش نزديك مى كند.

در نگاهى كوتاه به زندگى زهرا عليهاالسلام اين ارزش والا را مشخصا در اوج مى بينيم. بايد به زهرا عليهاالسلام تأسى جست و از دنيا فاصله گرفت و ساده زيستى را شعار خويش ساخت و آثار و بركات تأسى به اين برترين اسوه را ديد.

عفاف و پوشيدگى

اين نيز يكى از خصلت هاى ارزشمند در شخصيت حضرت زهرا عليهاالسلام است كه جدا شايسته ى تأسى است. همه ى زنان بايد از اين بانوى بزرگ بياموزند چونان زهرا عليهاالسلام عفيف، پاكدامن، پوشيده و در حجاب باشند. يكى از پايه هاى حفظ و حراست از عفاف، پاى بندى به اصل عدم ارتباط ناروا با نامحرمان و رعايت شرايط آن به گاه ضرورت است. و اين اصل در زندگى حضرت، جلوه هاى روشنى دارد كه نمونه هايى از آن، در اين نوشته خواهد آمد.

چه كسى مى تواند اين ويژگى را در زندگى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ناديده بگيرد؟ و چه كسى است در شايستگى تأسى به اصل ارزشمند، ابهام و ترديدى داشته باشد؟

حضور در خانه و اشتغال به كارهاى خانه

بايد به كارهاى منزل بها داد و ارزش والاى آن را از ياد نبرد و حضور زن را در خانه يك ننگ به حساب نياورد.

حضور زن در خانه و اشتغال به كارهاى درون منزل و آماده سازى محيط خانه براى شوهر و فرزندان، يكى از اساسى ترين كارهاى زنان است. بزرگترين شغل، از ديدگاه اسلام براى زنان، همين خانه دارى است، كه امروز در چشم زنان ما ارج و قربى ندارد و به گونه ايست كه در اثر تبليغات غلط، يك ضدارزش محسوب مى شود.

امام على عليهاالسلام و زهراى مرضيه تقسيم كار كردند و به اين شكل تعهد خويش را نسبت به انجام كارها و وظايف اعلام داشتند.

كارهاى بيرونى به عهده ى امام على عليه السلام و كارهاى درون خانه به دوش زهراى مرضيه نهاده شد و اين معناى درست زندگى مشترك خانوادگى است. بايد زندگى مشترك امام على و فاطمه عليهماالسلام اسوه ى ما باشد؛ ولى چه كنيم به گفته ى مرحوم علامه طباطبايى بسيارى از زن ها غوغاى بيرون خانه را ارزش مى دانند [تفسير بزرگ الميزان، ج 4، ص 360.] و حضور در خانه و پرداختن به كارهاى خانه را براى خود كم مى پندارند. ارزش ها از ديدگاه زنان، تغيير كرده است و آنان منحرف شده اند وگرنه اين كه ما مى گوييم: زهرا، اسوه ى نيكى و درستى است، كمترين ابهام و ايرادى ندارد. امروز هم زهراى مرضيه برترين اسوه ى زنان ما در هنر خانه دارى است.

پيرو واقعى زهرا عليهاالسلام زنانى هستند كه راه او را پى گرفته اند و اساس خانه و خانواده را به رسميت مى شناسند و شوهردارى و فرزنددارى را مسؤوليتى سترگ و وظيفه اى شايسته و بايسته و ارزشى مثبت مى دانند. آنان كه ساختن محيط خانه را وظيفه ى اصلى خويش مى دانند و نقش فعال خود را در همين حقيقت جستجو مى كنند. نه آنان كه با فراموش كردن نقش بسيار مؤثر و هنرمندانه ى خويش در به سامان آوردن روان خانواده، تنها عقده مند جدا افتادن از مردان در پرداختن به شؤون اجتماعى از فضاى خانواده هستند.

حضور زن در خانه و دل بستن به وظيفه ى بسيار مهم شوهردارى، خانه دارى و بچه دارى، پشتوانه ى محكمى است براى حفظ عفاف فردى و اجتماعى، و خود بهترين

/ 34