روانه
چه گذشت ؟
زنبوري پر زد
در پهنه
وهم اين سو آن
سو جوياي گلي
جوياي گلي آري بي
ساقه گلي در پهنه خواب نوشابه آن
اندوه اندوه نگاه
بيداري چشم بي برگي است
ني سبدي مي كن سفري
در باغ
باز آمده ام بسيار و
ره آوردم تيناب تهي
سفري ديگر اي دوست و
به باغي ديگر
بدرود
بدرود و به همراهت
نيروي هراس