هيچكس آيا توانسته است غم فاطمه را (سلام الله عليها) در سوگ پدر به تصوير بكشد، جز نالههاى بيت الاحزان فاطمه؟در اندوه جگر سوز على (سلام الله عليه) در مواجهه با فاطمة ميان در و ديوار و گاه شستن صورت نيلى و بازوى كبود فاطمه، هيچ هنرمند عارفى توانسته است مرثيه بسرايد آنچنانكه از عمق رنج آدمى در چروكهاى پيشانى على خبر دهد و وسعت غمهاى خلقت را در پهناى اشك على بشناسد و بشناساند جز بار اشك پنهانى على؟هيچكس را ياراى آن بوده است كه آلام محض زينب را به هنگام ديدار سر برادر بر بام نيزهها بيان كند، جز خون جارى از سر مبارك زينب؟اگر زينب (سلام الله عليها) با مشاهده سر برادر، حسين ـ روحى فداه ـ سلامت سر خويش را تاب آورده بود و سر بر ستون كجاوه نكوبيده بود، چه كسى عشق را، درد را و هجران را در آفرينش تفسير ميكرد؟اينها دردهايى است كه نويسنده را، اگر احساس داشته باشد، خاكستر ميكند و قلم را، اگر به تعداد درختان عالم باشد، ميسوزاند و دفترى به پهناى گيتى را آتش ميزند.سوز اشكهاى فاطمه، هنوز پاى عارفان را در بيت الاحزان او سست ميكند و كمر ابرار را ميشكند و آتش به جان اولياءالله مياندازد.معاذالله كه رشحة هيچ قلمى بتواند با اشك سوزناك على به هنگام شستن پيكر فاطمه برابرى كند. كجاست اسماء؟از او بپرسيد، فرشتگانى كه در اشكهاى آن هنگام على به تبرك غسل ميكردند، بال و پرشان نسوخت؟آنچه بر پيشانى تاريخ تشيع، چروكهايى اينچنين عميق آفريده، دردهايى از اين دست است. دردهايى كه گفتنى نيست، بيان كردنى نيست، تصوير و تصور كردنى نيست.