• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم يازدهم – امام محمد تقي (ع)

    يكي از ياران امام مي گويد: «در بغداد در خدمت امام بودم و با خود فكر مي كردم كه چگونه امام ، زندگي زيباي دستگاه مأمون را ، رها خواهد كرد و به مدينه خواهد رفت ، امام به من فرمود: «اي يار با وفايم بدان كه نان و نمك خوردن و لباس خشن پوشيدن و در كنار حرم رسول خدا در مدينه بسر بردن ، براي من از اين زندگي بهتر است»
    به همين جهت هر چه مأمون ، در ماندن حضرت ، پافشاري كرد ، امام در بغداد نماند و با همسرش «امّ الفضل» به مدينه آمد و تا سال 220 هجري در مدينه باقيماند.
    3- مأمون مي خواست از دخترش صاحب فرزندي شود كه به مقام امامت برسد و براي خود ، سندي از افتخارات بدست بياورد. به ويژه آنكه مأمون از پيشوايان قبل شنيده بود كه امام دوازدهم كه تشكيل دهنده حكومت جهاني است از نسل همين امام است.
    ولي دختر مأمون فرزندي نياورد و امام «هادي» و «موسي مبرقع» و ديگر پسران و دختران ، از همسر ديگر امام ، كه كنيزي پاك و مهربان بود ، به وجود آمدند و مأمون با اين آرزو به زير خاك رفت.
    جلوتر دانستيم كه امام چگونه در مجلس مأمون ، دانشمند درباري معروف را شكست داد و در پاسخ او را درمانده ساخت و تمام نظرات دانشمندان را متوجّه خويش ساخت. در اين بخش لازم است كه جرياني را كه در مجلس «معتصم» برادر مأمون و خليفه‌ عباسي گذشته است بيان كنيم. حادثه اي كه خشم دانشمندان را برانگيخت بطوريكه «معتصم» را تحريك كردند كه امام را بكشد.
    جريان از اين قرار بود كه دزدي را به مجلس «معتصم» آوردند تا دستور مجازاتش را صادر كند. وي در ابتدا از دانشمندان حاضر در مجلس خواست كه نظر خود را بيان كنند.
    در اين ميان رئيس ايشان كه دانشمند معروفي بود سخني گفت كه معتصم آن را نپذيرفت. براي حل مشكل به دنبال امام جواد فرستاد ، حضرت وارد مجلس شد و همه دانشمندان به احترام امام ، از جاي مخصوص خود برخاستند.
    حضرت در ميان آنها نشست و با توجه به قرآن و گفتار پيامبر سخن گفت و حكم مجازات دزد را معين كرد.
    معتصم پاسخ امام را پذيرفت و دستور داد كه آنرا اجرا كنند. دانشمندان كه از شكست خود ، به شدت ناراحت بودند پس از رفتن امام ، به نزديك معتصم آمدند و گفتند: «شما با اين كار ، خود ، و ما را محكوم كرديد و به شيعيان ارزش داديد بديهي است كه براي مردم ، روشن خواهد شد كه شما و همه ما گمراهيم و حق از آن امام و پيروان او است». اين سخنان در معتصم مؤثر افتاد و وي تصميم گرفت براي جبران اين كار ، امام را از بين ببرد و همين كار را كرد.
    «مأمون عبدوس» در مصر به مخالفت با مأمون برخاست و مأمون براي سركوبي او حركت كرد پس از شكست وي ، بسوي روم روان شد و آنجا را فتح كرد و گروهي اسير با خود آورد.