کد سوال : 67
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه ازدواج موقت چيست؟ چه شرايطي دارد؟
پاسخ : T} فلسفه ازدواج موقت{T
ازدواج موقت، از نظر تئوريك كاملاً پذيرفته شده است و نه تنها در اسلام، كه حتي برخي از متفكران بزرگ غربي ـ مانند راسل ـ يكي از راههاي حل مشكل ازدواج دائمي و ديررس را در دنياي كنوني، پناه بردن به ازدواج موقت ميدانند. از نظر عملي نيز در نظام جمهوري اسلامي، اين مسئله مقبول افتاده؛ ليكن فرهنگ اجتماعي، هنوز پذيراي آن نيست. به عبارت ديگر، صيغة موقّت نيز نوعي ازدواج است. بنابراين، هر فرد واجد شرايط ميتواند از شخصي كه او نيز شرايط ازدواج موقت را دارا است، خواستگاري و براي مدتي موقت ـ مانند چند ساله دوران تحصيل ـ با وي ازدواج كند.
متأسفانه غالب افراد، ازدواج موقت را با كاميابي آني اشتباه گرفتهاند و همين مسئله سبب شده است اين موضوع نتواند در جامعه ما جايگاه حقيقي خود را باز يابد. تبليغات سوئي هم كه بيش از يك قرن در جامعه ما توسط غربگرايان انجام شده، در ضمير مردم رخنه كرده است؛ به گونهاي كه گاهي روابط نامشروع، با تسامح نگريسته ميشود؛ ولي ازدواج موقت، طوري ديگر معرفي ميگردد. براي حل اين مشكل بايستي تلاش فرهنگي و اجتماعي گستردهاي صورت پذيرد تا جوانان از آسيب شياطين مصون بمانند.
T} شرايط عقد موقت{T
عقد موقت يا صيغه، داراي شرايط زير است:
1. ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، نياز به خواندن عقد و الفاظ مخصوص دارد و با صرف رضايت قلبي درست نميشود.
2. فرق عمده در ازدواج موقت با دائم، اين است كه در عقد موقت بايد مدت ذكر شود كه آيا مثلاً يك ساعت است يا ده سال.
3. مقدار مهريه هم بايد در عقد موقّت، مشخص شود و هنگام خواندن عقد، ذكر گردد.
4. اگر دختر باكره بخواهد صيغه شود، بايد با اذن پدر يا جد پدري باشد؛ همان گونه كه در ازدواج دائم نيز اين طور است.
5. در عقد ازدواج موقّت، بعد از تمام شدن مدت، زن بايد از مرد جدا شود و عده نگه دارد؛ مگر اينكه عقد، دوباره تجديد شود. اگر قبل از تمام شدن مدت، مرد بقيه آن را ببخشد، ازدواج موقت تمام ميشود؛ اما ازدواج دائم، فقط با طلاق يا فسخ، عقد منفسخ ميشود.
نكاح موقّت از نيازهاي ضروري جامعه اسلامي است؛ ولي اگر اين كار، بدون اتخاذ تدابير و قانونمنديهاي لازم صورت پذيرد، بيشك عوارض نامطلوب بهداشتي و روحي براي جامعه در بر خواهد داشت. مسلماً ازدواج موقّت از نظر هزينه و نيازهاي ديگر، همانند ازدواج دائم نيست و طبيعتاً براي اكثر جوانان قابل دسترسي خواهد بود؛ ولي متأسفانه در حال حاضر چنين زمينههايي وجود ندارد. در چنين شرايطي، براي رهايي از دغدغههاي فكري و روحي، بهتر است با تصميم جدي، براي ازدواج اقدام كنيد.
اگر به غرايز طبيعي انسان، به صورت صحيحي پاسخ گفته نشود، براي اشباع آنها متوجه راههاي انحرافي خواهد شد؛ زيرا اين حقيقت قابل انكار نيست كه غرايز طبيعي را نميتوان از بين برد و فرضا هم بتوانيم از بين ببريم، چنين اقدامي عاقلانه نيست و به نوعي، مبارزه با قانون آفرينش است. بنابراين راه صحيح آن است كه آنها را از طريق معقولي اشباع نموده و از آنها در مسير سازندگي بهرهبرداري كنيم.
اكنون اين پرسش پيش ميآيد كه در بسياري از شرايط و محيطها، افرادي قادر به ازدواج دائم نيستند، يا افراد متأهل در مسافرتهاي طولاني و يا مأموريتها با مشكل عدم ارضاي غريزه جنسي روبه رو ميشوند. اين موضوع به خصوص در عصر حاضر به شكل حادتري رخ نموده است؛ چرا كه سن ازدوج، بر اثر طولاني شدن دوره تحصيل و مسائل پيچيده اجتماعي، بالا رفته و كمتر جواني ميتواند در سن پايين ـ يعني در داغترين دوران غريزه جنسي ـ اقدام به ازدواج كند. با اين وضع، چه بايد كرد؟ آيا بايد مردم را به سركوب كردن اين غريزه (همانند رهبانها و راهبهها) تشويق كرد؟ يا اينكه آنان را در برابر بيبند و باري جنسي، آزاد گذاشت و شاهد صحنههاي زننده بود؟ و يا آنكه راه سومي را در پيش بگيريم كه نه مشكلات ازدواج دائم را به بار آورَد و نه آن بيبند و باري جنسي را؟
«ازدواج دائم» نه در گذشته و نه در امروز، به تنهايي جوابگوي نيازمنديهاي جنسي همه طبقات مردم نبوده و نيست. ما بر سر دو راهي قرار داريم: يا بايد «فحشا» را مجاز بدانيم و يا طرح ازدواج موقت را بپذيريم. معلوم نيست آنها كه هم با ازدواج موقت مخالفند و هم با فحشا، چه جوابي براي اين سؤال دارند؟ طرح ازدواج موقّت، نه شرايط سنگين ازدواج دائم را دارد ـ كه با عدم تمكن مالي يا اشتغالات تحصيلي و مانند آن نسازد ـ و نه زيانهاي فجايع جنسي و فحشا را در بر دارد. V}ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه(تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1374، ج 3، ص 341) {V البته يکي ار موانع جدي ازدواج موقّت سوء استفادة افراد عياش است. ازدواج موقّت راهي اضطراري و موقّت براي جلوگيري از معضلات جنسي است؛ نه راهي براي شهوتراني تا ثبات خانوادهها را به مخاطره انداخته وجايگزين ازدواج دائم شود!!
ترديدي نداريم كه همه اين مشكلات فعلي ـ كه بيشتر ريشه در فرهنگ عمومي جامعه دارد ـ غل و زنجيرهاي آهنيني را بر دست و پاي تمامي افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ زده است و ارضاي طبيعي يكي از نيرومندترين غرايز را دشوار ـ بلكه محال ـ نموده است. بايد با حركتي عظيم و بنيادين در فرهنگ جامعه، ساختار فكري مردم در اين زمينه زير و رو شود تا اين قيد و بندها از هم گسسته گردد.
براي رسيدن به اين هدف، بايد همه علتها و محركهاي مشكل ياد شده شناسايي (اعم از اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي) و سپس با مشاركت دولت و مردم، ابتدا راه «ازدواج دائم» هموار گردد. آن گاه براي مشكلات باقيمانده، راه ازدواج موقّت در پيش گرفته و براي مقبوليّت همگاني آن، بيش از پيش تلاش شود.
کد سوال : 68
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چه ديدگاههايي در مورد ازدواج موقت وجود دارد؟ چگونه ميشود براي گسترش آن بستر سازي کرد؟
پاسخ : T} ديدگاهها در مورد ازدواج موقت{T
نسخ حكم نكاح منقطع و عدم آن يكي از موارد اختلافي بين اهل سنت و شيعيان است؛ چرا كه گروه اول معتقدند اين تأسيس حقوقي از سوي پيامبر اسلام به دستور خداوند متعال قرار داده شد؛ ليكن به جهت گذشتن و سپري شدن آن وضع خاص، به دست خليفة دوم نسخ گرديد. اين عده در اثبات اعتقادشان به ادلة سه گانة (قرآن، سنت و اجماع) استناد كردهاند. در مقابل، گروه دوم (شيعيان) معتقدند: حكم الهي قابل نسخ به دست هيچ كس نيست و فقط پيامبر(ص) ميتواند حكم را نسخ كند. از اين رو آنان حكم نكاح منقطع را تا به امروز جاري و ساري ميدانند و در جاي خود به طور مفصل به ادلة اهل سنت پاسخ ميدهند.
قانون مدني ايران نيز چون تحت تأثير فقه شيعه است، از ابتدا تا به امروز نكاح منقطع را به رسميت شناخته است. V}مواد 1075: 1076، 1077، 1113، 1152 {V به رغم پذيرش اين نوع نكاح در شرع و قانون، همواره بحث بين معتقدان و منتقدان اين نوع ازدواج رواج داشته است. علت هم آن است كه هر گروهي با ديدگاه و از زاويهاي خاص به قضاوت مينشيند. براي قضاوت بين اين دو عقيده و اشراف به بحث، لازم است ادلة هر گروه بررسي شود:
T} يك. ادلة منتقدان نكاح منقطع: {T
1ـ1. عدهاي اين نوع ازدواج را راهي براي سوء استفاده دانستهاند. اين عده هميشه پيرمرد پول داري را تصور ميكنند كه براي خوشگذراني، دختري را صيغه ميكند و بعد از ارضاي شهواتش، او را رها ميسازد، يا مرد زنداري كه بياعتنا به خانوادهاش هر روز به دنبال يك زيبارويي است كه بتواند او را اسير كند و كام گيرد و...!!
در جواب اين عده همين بس كه همة آزاديهاي قانوني و تأسيسهاي حقوقي، ميتوانند مورد سوء استفاده قرار گيرند براي مثال حق رانندگي ـ كه يك حق مشروع و پسنديدهاي است ـ از سوي عدهاي به بدترين نحو مورد استفاده قرار ميگيرد و حتي منجر به وارد آمدن خسارت جاني و مالي ميشود. پس بدين ترتيب بايد گفت: حق رانندگي امري مذموم و پليد است!؟ در حالي كه چنين نيست. پس اگر عدهاي از اين نهاد حقوقي به جهت سوء استفاده بهرهبرداري كنند اين امر خدشهاي به اصل آن وارد نميكند؛ بلكه ايراد به خود اين افراد يا گريزگاههاي قانوني و... وارد است.
1ـ2. عدهاي ديگر با تشبيه نكاح منقطع به كرايه و اجاره، سعي دارند كه وانمود كنند زني كه صيغه ميشود، در واقع به اجارة زوج خويش درميآيد و اين را خلاف شأن زن و سوء استفاده از او دانستهاند.
در پاسخ گفتني است آنچه خلاف شأن زن است، اين است كه زن همچون كالايي بدون هيچ حق و حقوقي و بدون هيچ ضابطهاي، مورد بهرهبرداري جنسي قرار گيرد؛ يعني، دقيقاً آنچه كه در دنياي غرب اتفاق ميافتد و يا آنچه كه در نزد افراد لاابالي و بيبند و بار در مشرق زمين ميگذرد! حال اينكه زن اين چنين مورد سوء استفاده قرار گيرد، خلاف شأن زن است يا اين كه او به طور قانوني و مشروع با حفظ حقوقش به استمتاعاتش دسترسي يابد؟
به فرض كه عقد نكاح منقطع در مواردي شبيه عقد اجاره باشد، آيا اين دليل ميشود كه اين دو عقد يكي باشند؟ در حالي كه ميدانيم اين دو عقد در خيلي از اوصافش با يكديگر تفاوت دارند.
نكتة ديگر اينكه مخالفان گمان ميكنند در عقد نكاح منقطع فقط مرد است كه بهره ميبرد و زن در اينجا هيچ بهرهاي نميبرد؛ در حالي كه بهرهمندي اين دو طرفيني است و همانطور كه زن در مقابل مرد تكاليفي دارد، داراي حقوقي نيز است.
1ـ3. عدهاي ديگر متعه و نكاح منقطع را سدّي در جهت تشكيل خانواده ميدانند، چرا كه افراد اگر براي ارضاي نيازهايشان به سهولت دسترسي به ديگري داشته باشند، انگيزةشان براي تشكيل دائمي خانواده كم ميشود. V}اسماعيل هادي، دورنماي حقوقي ازدواج موقت، ص 90 ـ 75{V
در پاسخ ميگوييم: همانطوري كه شما با ديد منفي نگاه ميكنيد و اين امر را سدي براي تشكيل خانواده ميدانيد، ما از زاوية مثبت به اين نهاد مينگريم و آنرا زمينهساز تشكيل خانوادة دائمي ميدانيم
T} ب. ادلة موافقين نكاح منقطع: {T
2ـ1. عدهاي از موافقين معتقدند: در اجتماعي كه دسترسي به ازدواج دائم روز به روز مشكلتر ميشود، ازدواج موقت راهكار مناسبي است تا افراد بتوانند در كنار يكديگر به آرامش برسند و بدين ترتيب متعه مانع رواج فساد و فحشاء ميشود.
2ـ2. اگر اين نوع ازدواج در غياب نكاح دائم تجويز نشود، افراد براي ارضاي روحي و جنسي خويش به روابط آزاد و نامشروع روي ميآورند و بديهي است كه اين روابط آزاد از هيچ انضباط و نظم و تعهدي برخوردار نيست. در حالي كه نكاح منقطع براي طرفين تعهد و مسئوليت ايجاد ميكند. براي نمونه زن ميتواند از زوج طلب نفقه كند يا اينكه مشخص شود اگر فرزندي حاصل شد، چه تكليفي دارد. هر يك از اين مسئوليتها ميتواند ضمانت قانوني داشته باشد.
حال اگر اين ضوابط موجود نباشد، فرزندي كه به دنيا ميآيد، تكليفش چيست؟ در اينجا مرد ميتواند اين فرزند را به مرد ديگري نسبت دهد و از پذيرفتن مسئوليت او شانه خالي كند.
2ـ3. كساني كه نميتوانند بار مسئوليت پيمان دائم را بر دوش بكشند، عقد منقطع بهترين راه براي ارضاي جنسي آنان است. برتراند راسل ميگويد: «در عصر حاضر بدون اختيار ازدواج به تأخير ميافتد، در حالي كه صد تا دويست سال قبل تحصيلات دانشجو در هر رشتهاي كه بود در هجده سالگي تمام ميشد... اما در حال حاضر از سن بلوغ تا 30 سالگي كه فرد آمادگي براي زندگي حاصل ميكند (يعني 15 سال) ميگذرد كه دقيقاً دوران بحران جواني و نمو غريزة جنسي است... براي مقابله با اين بحران و پاسخگوئي به نيازهاي جنسي در حاليكه فرد نميتواند مسئوليت زندگي دائمي را بپذيرد، چه بايد كرد؟ يا بايد جوانان را از تحصيل محروم كردو آنها را مجبور نمود كه در جواني ازدواج كنند كه اين معقول نيست يا بايد به آنها اجازه دهيم قواي غريزي خويش را در فاحشه خانهها مصرف نمايند كه اين مستلزم بروز عوارض روحي و امراض مقاربتي است، پس فقط يك راه باقي ميماند و آن ازدواج موقت است». V}حسين صفائي، اسدالله امامي، حقوق خانواده صفحة 22 {V
2ـ4. دختر و پسري كه ميخواهند با يكديگر ازدواج كنند، لازم است هر چه بيشتر و بهتر با خصوصيات يكديگر آشنا شوند. در همين راستا نكاح منقطع ميتواند يك دورة آزمايشي براي ازدواج دائم باشد كه افراد سنتي و مذهبي به خوبي ميتوانند از اين نهاد ميتوانند استفاده كنند. اين نوع ازدواج موقت در بين مسيحيان آمريكا نيز مورد توجه قرار گرفته است. V}سيد رضي شيرازي، بنبستهاي اجتماعي، صفحة 16{V
اينك با تمام اين اوصاف خود شما به قضاوت بنشينيد و معايب و محاسن را در دو كفة ترازو بگذاريد و نظاره كنيد كه كفة ترازو به نفع كدام گروه سنگينتر است؟
T} ديد منفي نسبت به ازدواج موقت{T
با اين همه محاسن و خوبيهايي كه ازدواج موقّت دارد و در واقع در غياب ازدواج دائم بهترين راهكاري است كه ميتوان ارائه كرد، پس چرا بازتاب اجتماعي آن پسنديده نيست و جامعه ـ به خصوص بانوان ـ با ديد مثبت به آن نمينگرند؟ در جواب به اين پرسش ميتوان به علل زير اشاره كرد:
1. سوء استفادة برخي افراد از اين نوع ازدواج، سبب شده جلوهاي ناميمون از آن نهاد حقوقي به جاي بماند و عدهاي نيز با بيان اين سوء استفادهها، اصل اين نوع ازدواجها را زير سؤال بردهاند.
2. جامعة امروزين ما بيشتر با فرهنگ غرب آشنا شده است؛ در حالي كه يكي از اركان اين فرهنگ هرج و مرج و بيبند باري جنسي است. طبق اين آموزه بهرهمندي هر چه بيشتر و منفعت هر چه بالاتر از جنس مخالف ـ بدون داشتن مسئوليتي در مقابل او ـ مورد تأكيد قرار گرفته، رايج ميشود! روشن است افرادي كه با اين فرهنگ مأنوس ميشوند، ياد ميگيرند كه تن به محدوديتي در خصوص روابط جنسي ندهند و خود را محصور به يك نفر نكنند و در عين حال مسئوليتي نداشته باشند.
3. تبليغات منفي گروهها و افراد كه دربارة اين نوع ازدواج، عامل ديگر بعضي از مخالفت ها است؛ زيرا عدهاي قائل به ارتباط آزاد بين دختر و پسر ميباشند!! بديهي است اين عده چون منافع و يا اعتقاداتشان چنين ارتباطاتي را اقتضا ميكند، دربارة اين نوع ازدواج تبليغات منفي ميكنند.
4. در اين نوع ازدواج، گمان بانوان آن است كه هيچ حق و حقوقي ندارند و صرفاً استثمار آنها مورد نظر است. اين امر سبب مخالفت ايشان با اين نوع ازدواج ميشود.
با اين اوصاف برخي از دختران و پسران در عين حال كه با افراد متعددي ارتباط دارند و روابط نزديكي را با آنها برقرار ميكنند و احياناً لطمات روحي و جسمي متعددي نصيبشان ميشود؛اما حاضر نيستند كه طي يك عقد حقوقي و با ضمانت قانوني، با يك نفر ارتباط منضبط و مسئوليتآور داشته باشند! اين نشانگر برخورد احساسي با مسئلة ازدواج موقّت و غريزة جنسي است و مخالفت برخي از ايشان، به جهت هواپرستي و شهوتراني باشد.
T} بسترسازي{T
براي بسترسازي اين امر، بايد نكات زير مورد توجه قرار گيرد.
1. فعاليت فرهنگي جهت آشنايي جوانان با محسنات اين تأسيس حقوقي و اينكه آنچه مخالفان ميگويند در واقع چيزي جز نگريستن به ظاهر ازدواج موقت و برداشتي سطحي از آن نيست.
2. فعاليت فرهنگي براي روشن شدن حقوق و تكاليف زوجين در اين عقد؛ چرا كه آنچه در سطح عمومي مطرح است، آن است كه پسر در عقد موقّت همه كاره است. در حالي كه اين بينش غلط است و قانونگذار تا حدودي هر يك از شرايط و حقوق و تكاليف را براي زوجين معين كرده است. اما اين زوجين هستند كه بدون اطلاع كافي، دست به اين ازدواج ميزنند و در اين بين حق يكي از طرفين ضايع ميشود!! در حالي كه دختران اگر با بينش كافي ازدواج موقّت كنند، قادر خواهند بود شروطي را در عقد بگنجانند و حق خود را تماماً استيفا نمايند (از جمله آنكه شرط كنند در اين ازدواج مباشرت جنسي نباشد و...).
3. نميتوان منكر شد كه قانون در اين زمينه نقصي ندارد. به هرحال ابهاماتي در قانون هست كه هم سبب ميشود افراد به طور كامل نتوانند به حقوقشان دسترسي يابند و يا جلوي سوء استفادة عدهاي گرفته شود.
در پايان حديثي از حضرت علي(ع) نقل ميشود : «H} ما كانت المتعة الا رحمة من الله رحم بها امه محمد(ص) {H »؛ «قانون متعه رحمتي است از طرف پروردگار بر امت محمد(ص)».
راستي چه رحمتي بالاتر از اينكه انسان در ايام جواني و تجرّد، بتواند خويشتن را از وسوسههاي شيطاني و آتش شهوت رها سازد و در عين حال دچار عواقب نامطلوب سركوب غريزه جنسي نگردد.
کد سوال : 69
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با اينكه ازدواج موقت بسيار آسان است، چرا اگر پسر و دختري صيغه را جاري كردند، مسئولان قضايي آن را نميپذيرند؟
پاسخ : T} ثبت ازدواج موقت {T
آن مقدار بساطت و سادگي كه در مورد ازدواج موقت ذكر ميشود، از نظر فقهي، در ازدواج دائم نيز هست. با اين حال، علت نپذيرفتن دستگاه قضايي مصوبات مجلس شوراي اسلامي است که به رسميت شناختن ازدواج ـ که بدان وسيله ميتوان ادعاي طرفين را پذيرفت ـ منوط به ثبت آن در دفاتر رسمي ازدواج است.
فلسفه تصويب مجلس نيز سوء استفادههاي فراواني است که به نام ازدواج موقت صورت ميگيرد. از اين رو دولت اسلامي براي سامان بخشيدن به اين امر، قواعد و مقرراتي را وضع كرده است. اگر اين مقررات نباشد، ازدواج موقّت به ضد فلسفه خود ـ که جلوگيري از فحشا و بيبند و باري جنسي و عدم ضابطه در کاميابي جنسي ـ تبديل خواهد شد. البته اين ضوابط نبايد به گونه اي باشد که ازدواج موقت را تا مرز تعطيلي بکشاند. مهم اين است كه ازدواج موقت و دائم، هر دو ازدواج هستند و در نظر بسياري، از شرايط فقهي و قانوني مساوياند؛ ليكن يكي هميشگي است و ديگري موقّت. متأسفانه، غير دائمي بودن، متعه موجب برداشت نادرستي در جامعه گرديده و باعث شده كه آن را به ديد التذاذ آني بنگرند؛ در حالي كه ماهيت مسئله اين نيست.
اما اينكه دستگاه قضايي مقررات ويژهاي براي هر دو ازدواج مقرر ساخته، مربوط به احكام حكومتي است. احكام اوليه، همين كه از قالب فردي خارج شد و به نحوي در دايره روابط اجتماعي قرار گرفت، نيازمند نظام و مقرراتي است كه مطابق با شرايط زماني، آن را سامان بخشد و جلوي بسياري از مفاسد و هرج و مرجها و تضييع حقوق را بگيرد. بنابراين، تناقضي بين احكام اولي فقهي و احكام حكومتي نيست؛ بلكه تناقض آنجا است كه يكي ديگري را نفي كند و مثلاً قانون بگويد: «خواندن صيغه شرعي لازم نيست» و فقه آن را لازم بداند. اما اينكه مقررات ديگري براي استحكام پيوندها، در كنار ضوابط فقهي قرار گيرد و آن را مضبوط و سامانمند كند، با آن تلائم دارد.
کد سوال : 70
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دختر زيبايي هستم، اما خواستگار كمي دارم. از طرفي احساس ميكنم كه دختران بدحجاب، در ازدواج موفقترند. لطفا مرا راهنمايي كنيد؟
پاسخ : T} نداشتن خواستگار {T
يكم. دغدغه ازدواج در سنين جواني، براي دختران و پسران جوان امري طبيعي است؛ زيرا ازدواج يكي از مسائل اساسي زندگي است كه در دوره جواني اتفاق ميافتد. جوان نيز در اين دوره ـ علاوه بر مسئله ازدواج ـ با مسائل مهم ديگر مانند ادامه تحصيلات، اشتغال، مسكن و مسائل سياسي درگير است. مسئله تمام فكر و وقت انسان را مشغول ميكند و مانند ابري تيره، بر همه ابعاد زندگي او سايه ميافكند و آن را تحتالشعاع خود قرار ميدهد. البته اهميت اين مسئله نبايد موجب نگراني شديد جوان شود؛ به گونهاي كه دچار افت تحصيلي يا كاهش عملكرد فكري و اجتماعي او گردد و يا حتي در بعضي مواقع، از نظر رواني دچار مشكلات و بيماري شود.
گفتني است كه ازدواج همة زندگي نيست تا تمام فكر خود را به آن مشغول كند. افراط در هر امري، به همان اندازه مضر است كه انسان نسبت به آن، بي مبالات باشد. اگر واقعاً اين مسئله برايتان مهم است ـ كه بايد باشد ـ به جاي بازي با افكار و توهمات منفي، در اين زمينه مطالعه كنيد وبر آگاهي خود بيفزاييد تا هنگام انتخاب، بتوانيد تصميم صحيحي بگيريد.
دوم. نكتهاي كه دربارة خواستگاري و قيافه ظاهري و مسائلي از اين قبيل بايد به آن توجه كنيد، وجود تفاوتهاي فردي در همه زمينهها است. انسانها از جهات مختلف با هم تفاوت دارند و گاهي اين تفاوتهاي فردي، موجب نگراني بعضي افراد ميشود؛ در حالي كه اگر انسان وجود اين تفاوتها را بپذيرد، ديگر جاي نگراني نيست. البته ممكن است افرادي كه بيشتر دنبال قيافه ظاهري هستند و از ساير معيارهاي مهم ازدواج غافلند، بيشتر سراغ دختراني بروند كه ظاهري زيباتر دارند يا اينكه آرايش و ـ يا خداي نكرده ـ ولنگاري خودشان را بيشتر در معرض ديد ديگران قرار ميدهند!!
قطعاً شما چنين چيزهايي را دوست نداريد و به عنوان امري ارزشي به آن نگاه نميكنيد. بنابراين، تعدّد خواستگار، دليل برتري ديگران نسبت به شما نيست. اينكه افراد كمتري به خواستگاري شما آمدهاند، دليل بر نقص شما نيست. آنچه مهم است، طرز نگرش شما به اين مسائل است و اينكه شما آنها را چگونه ارزيابي كنيد.
برخي از دختران وقتي خواستگاري براي دوست يا همسايةشان ميآيد، شروع به منفيبافي دربارة خود كرده و شخصيت خود را تخريب ميكنند؛ حال آنكه ممكن است اين دختر را كسي در خيابان يا اتوبوس ديده و چشمش گرفته باشد. اين امر نبايد شما را نگران كند و گمان كنيد هيچكس شما را دوست ندارد و از اين بدتر، گمان كنيد خدا شما را دوست ندارد!! نه هرگز چنين نيست. قرآن ميفرمايد: «چه بسا شما چيزي را دوست نداريد، ولي خير شما در آن قرار دارد و چه بسا شما چيزي را دوست داريد، ولي آن چيز براي شما شر است». شايد بسياري از آن خواستگاران، در واقع شر هستند و خداوند نميخواهد شما به آن شر مبتلا شويد و خداوند شر را متوجه ديگراني ميكند كه خودشان دنبال بديها هستند و حجاب را رعايت نميكنند و با عرضه خود به ديگران، جلب مشتري ميكنند!! بسياري از اين مشتريان و به اصطلاح خواستگاراني كه با چشمچراني در كوچه، خيابان، پارك، دانشگاه و اتوبوس به سراغ آنان ميآيند، شرّ هستند و خداوند براي بندگان مؤمن و عفيف و پاكدامن خود، افرادي متناسب با آنها را قرار داده است؛ چنان كه ميفرمايد: «افراد پاكيزه را براي افراد پاكيزه قرار داديم و افراد خبيث را براي افراد خبيث». V}نور(24)،آية 26 {V و در جاي ديگر ميفرمايد: «افراد مشرك، را براي افراد مشرك افراد زنا كار را براي افراد زناكار...». V}نور(24)، آية 3. {V خلاصه اينكه نبايد از كمي خواستگاران خود و زيادي خواستگاران ديگران نگران باشيد. خداوند ميخواهد كفو و همتاي شما به خواستگاري شما بيايد. البته اين به معناي آن نيست كه شما در انتخاب همسر تحقيق نكنيد و بيگدار به آب بزنيد.
سوم. معمولاً دختراني كه مشغول تحصيل هستند، خواستگاران ويژه خود را دارند و بسياري از مردم ميگويند : «فلان دختر فعلاً مشغول درس است و معلوم نيست كه جواب مثبت بدهد!» لذا از خواستگاري منصرف ميشوند تا اينكه درس او تمام شود. به هرحال، جاي هيچ نگراني نيست. شما اعتقادات خود را نه تنها زير سؤال نبريد، بلكه آنها را تقويت كنيد و هيچ تزلزلي به خود راه ندهيد. متانت، عفت و پاكدامني خود را كماكان به خوبي حفظ كنيد كه با ارزشترين متاع در پيشگاه الهي، همين ارزشها است: «A} إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ{A ؛». V}حجرات(49)، آية 13 {V همواره در زندگي به خداوند مهربان ـ كه از مادر به انسان مهربانتر است ـ اميدوار باشيد. شخصيت خود را تخريب و نسبت به خود منفيبافي نكنيد؛ بلكه بيشتر به جنبههاي مثبت زندگي و شخصيت خود فكر كنيد. هميشه اين فكر را به خود تلقين كنيد كه: «من خوشبخت هستم و خوشبختتر نيز خواهم شد». خود را در تنهايي و انزوا قرار ندهيد و بكوشيد در تمام كارهاي اجتماعي ـ كه در خور شأن زن مسلمان است ـ با حفظ حيا و پاكي مشاركت كنيد. براي مطالعه در جاي تنها قرار نگيريد؛ به كتابخانه برويد و با دوستان با نشاط و شاد و در عين حال عفيف و مؤمن ارتباط داشته باشيد و با آنها معاشرت كنيد و همه توكلتان به خداوند باشد.
کد سوال : 71
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا آمار طلاق در كشورمان زياد شده است؟
پاسخ : T} عوامل طلاق در كشور{T
ارائة هر گونه راه حلي براي پيشگيري و مقابله با مسئله طلاق، نيازمند بررسي ريشهاي و دقيق عوامل جامعهشناختي آن است كه به اختصار به بيان مهمترين آنها ميپردازيم:
1. طبق آمار موجود در مجتمعهاي قضايي خانواده، يكي از مهمترين عوامل طلاق در كشور، ناشي از معضل شوم اعتياد و عواقب ناشي از آن ـ از قبيل بيكاري، فقر، اختلافات خانوادگي و... ـ است.
2. معضلات اقتصادي و اجتماعي از قبيل بيكاري و عدم اشتغال، سطح پايين درآمدها، مشكل مسكن و امكانات رفاهي و... از عوامل مهمي است كه زمينههاي طلاق و جدايي را فراهم ميآورد.
3. تغيير ارزشهاي حاكم بر جامعه از سال 1368 به بعد پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادهاي ارزشي و ناهنجاريهاي متعدد گرديد و اين توسعه، نتايجي از قبيل تغيير ارزشهاي اجتماعي را در پيداشت: از سنّت به سوي مدرن، از سادهزيستي به تجمّل، از كمك و ياري و ايثار و گذشت براي جامعه و حتي خانواده به سودجويي فردي، از ارزش قناعت به ارزش ثروت، از انسجام به فردگرايي و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا. يكي از عواقب شوم تغيير ارزشها، سست شدن بنياد و كانون خانواده و گسترش طلاق است.
4. هجوم شوم فرهنگي افسار گسيخته و سراپا مبتذل و بي بندوباري غرب، تمامي اركان جامعه از جمله خانواده را مورد تهديد قرار داده است. فرهنگ غرب ـ كه ريشه در فردگرايي و اصالت لذت و... دارد ـ انحطاط اخلاق و فروپاشي كانون خانواده را براي ساير جوامع نيز به ارمغان آورده است.
پس زماني كه مشكلات و معضلات اقتصادي، بيشتر خانوادهها را در فشار قرار داده باشد و از طرف ديگر، ارزشهاي اسلامي و تعهّدات اخلاقي ـ از قبيل ايمان، توكل، قناعت، صبر و احساس مسئوليت نسبت به اعضاي خانواده ـ نيز در اثر تغيير ارزشهاي حاكم بر جامعه و تهاجم فرهنگي دگرگون شده باشد، جامعه با سست شدن اركان خانواده و بروز طلاق مواجه ميشود.
تحقّق كامل عدالت اجتماعي و حلّ نيازهاي اساسي جامعه از نظر اقتصادي، حقوقي، فرهنگي، اجتماعي و بالاخره ايجاد و گسترش مراكز مشاوره براي حل مشكلات و اختلافات خانوادگي و برخي اقدامات ديگر در مجتمعهاي قضايي خانواده، براي پيشگيري از جدايي خانوادهها قابل توجه است. اميد ميرود با حل عوامل طلاق ـ كه در منابع اسلامي به عنوان مبغوضترين حلال خداوند نام برده شده و آثار و پيامدهاي منفي بسيار زيادي بر جامعه دارد ـ به هيچ وجه شاهد چنين معضلي در جامعه اسلامي نباشيم.
کد سوال : 72
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : دانشجو کيست و دانشجوي نمونه داراي چه ويژگيهايي است؟
پاسخ : T} دانشجوي نمونه{T
دانشجوي نمونه و ايده آل از ويژگيهاي زير برخوردار است:
1. نخستين ويژگي يك دانشجوي نمونه، خوب درس خواندن و تلاش جهت ارتقاي علمي است. بايد تمام همت خود را صرف تحصيل علم نموده و در پي دانش اندوزي باشد. دانشجوي واقعي لحظه لحظة زندگياش، يك اندوخته علمي را در پي دارد و هميشه به دنبال كسب معرفت است. اگر شخصي در اين مسير گام بر دارد و چنين زندگياي داشته باشد، يك دانشجو است. ولي به هر ميزان كه در پي اندوختن معرفت و تحصيل دانش باشد و وقت و همّت خود را در اين راه صرف كند, به همان ميزان از ويژگي دانشجو بودن برخوردار است. از اين رو دانشجو بايد بكوشد در برنامه ريزي و تنظيم كارهاي روزانه، بيشتر وقت و تلاش خود را صرف تحصيل علم و دانش كند.
مقام معظم رهبري در اين باره ميفرمايد: «يکي از فرايض حتمي براي اين نسل، عبارت از تقويت بنيه علمي کشور است. اگر علم نداشته باشيم، اقتصادمان، صنعتمان، حتي مديريت و مسائل اجتماعي مان عقب خواهد ماند. براي مقابله با آنها (دشمنان) علم لازم است. اگر بخواهيد از لحاظ علمي پيش برويد بايد جرأت نوآوري داشته باشيد، استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجير، جزمگيري تعريفهاي علمي القا شده و دائمي دانستن آنها خلاص شوند... آن وقتي که علم با هدايت، ايمان و عواطف صحيح و معرفت روشن بينانه و آگاهانه همراه شود، معجزههاي بزرگي ميکند و کشور ما ميتواند در انتظار اين معجزهها بماند». V}ديدار دانشجويان، دانشگاه صنعتي اميرکبير 9/2/79 {V
2. دومين ويژگي دانشجوي مطلوب، كسب آمادگي براي ارائه خدمات، مطابق با نياز اجتماعي و علاقه فردي است؛ يعني، هدف او از درس و تحصيل خدمتگزاري باشد، نه صرف اندوختن علم. بيترديد امروز هيچ خدمتي بهتر از به كارگيري دانش در مسير برآوردن نياز جامعه و پيشرفت اهداف اسلام نيست. اگر دانشجوي مسلمان با تحصيل دقيق و صحيح و كارآمد، بتواند تئوري نو و طرح جديدي به بازار انديشه و صحنه خدمات ارائه كند، بزرگترين خدمت را به دين و انسانها كرده است. افسوس كه امروز عدهاي از تحصيل واقعي غفلت كرده و در پي مدرك و رسيدن به شغل و... در تلاش هستند و عده اي ديگر از زاويه ارائه خدمت و به كارگيري دانش خويش و كاربردي كردن به آن نمينگرند! در حالي كه فرهنگسازي, مستحكم ساختن بنيانهاي فني و مهارتي جز از تحصيل كردگان توقّع نيست.
3. ويژگي سوم دانشجوي حقيقي، ارتقاي سطح معنويت فردي و به دنبال آن ارتقاي كيفي امور معنوي دانشگاه و جامعه است. وي بايد در برنامه زندگي معنوي خود نيز باعث پيشرفت گردد و همچون يك الگو عمل كند. لذا برخوردار بودن از صفات عالي اسلامي و انساني ـ مانند ادب, تقوا, عبادت و بنده خدا بودن، صداقت، پاكي, صفاي دل, خيرخواهي, دورانديشي, حسن تدبير و در يك كلام نيكي سيرت و... و دعوت ديگران به اين سمت (با عمل و حرف) ـ بايد از برنامههاي دانشجو باشد.
مقام معظم رهبري ميفرمايد: «[دانشجو بايد] از نظر اخلاقي و معنوي و احساسات لطيف انساني بينظير باشد... دانشجو يک روشنفکر تمام عيار مسلمان است، متدين است». V}ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاهها، 7/9/81{V
4. هوشياري و تيزبيني و داشتن قدرت تحليل سياسي و قبل از آن آگاهي صحيح و دقيق از پديدههاي اجتماعي و اتخاذ موضع آگاهانه و صحيح و بجا و مناسب و برخاسته از مباني اسلامي، از ديگر ويژگيهاي دانشجوي مسلمان و از ضروريات زندگي دانشجويي است. جامعه از يك دانشجو انتظار دارد افزون بر تدبير و تفكر در مورد پديدهها و امور سياسي به صورت آگاهانه بر روي آنها تأثير بگذارد و مردم را در اين مواقع هدايت و راهنمايي كند؛ وي بايد بر پايه مباني ديني و اعتقادي خويش و بر اساس اطلاعات دقيق و صحيح (نه گفتههاي خياباني و شايعات اتوبوسي) به تحليل صحيح و مناسب از اين پديدهها بپردازد و در برابر آن براي خود اتخاذ موضع نمايد به تعبير كوتاه از دانشجو انتظار نيست كه در بند افكار ديگران و تصميمات حزبي و گروهي باشد. او شخصي آگاه و تحصيل كرده است و بايد براي خود قدرت تحليل و تبيين داشته باشد.
در يک جمعبندي، خصوصيات دانشجوي واقعي و مطلوب را ميتوان از ديدگاه مقام معظم رهبري چنين بيان كرد: «به نظر من، جوانان انقلابي دانشگاه ـ چون بحث دانشجو را داريم ـ سعي کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعي کنند در محيط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند نه منفعل. روي محيط خودشان اثر فکري و رواني بگذارند؛ اين شدني است. يک جوان گاهي اوقات ميتواند مجموعة پيرامون خودش را ـ کلاس، استاد و دانشگاه را ـ زير تأثير شخصيت معنوي خودش قرار بدهد. البته اين کار با سياسي کاري به دست نميآيد؛ با معنويت به دست ميآيد؛ با صفا به دست ميآيد؛ با استحکام رابطه با خدا به دست ميآيد.
عزيزان من! رابطه با خدا را جدّي بگيريد، شماها جوانيد، به آن اهميت بدهيد، با خدا حرف بزنيد، از خدا بخواهيد، مناجات، نماز، نماز با حال و با توجه براي شما خيلي لازم است؛ مبادا اينها را به حاشيه برانيد». V}بيانات رهبر معظم انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه تهران، 22/2/1377{V
کد سوال : 73
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا دانشجويان فعلي ما از دانشجوي آرماني اين قدر فاصله دارند؟ وظيفة ما در اين باره چيست (يعني اول فاصله خود و سپس اطرافيانمان را چگونه با دانشجوي آرماني کم کنيم)؟
پاسخ : T} فاصله با دانشجوي آرماني{T
با وجود تحوّلات عميق و سازندهاي که به برکت انقلاب اسلامي و برنامههاي متعدد در خصوص دانشگاهها انجام شده، هنوز در بسياري از زمينهها با دانشگاه اسلامي و دانشجوي مطلوب فاصله هست. در تبيين چرايي اين موضوع ميتوان به علل متعددي اشاره كرد؛ از جمله:
1. تعدد مراکز تصميم گيري در دانشگاهها و فقدان استراتژي و راهبرد فرهنگي معين و کارآمد در اين زمينه ها؛
2. غلبه کميت بر کيفيت؛
3. تدريس محوري به جاي پژوهش محوري؛
4. ضعف در ارائه مناسب علوم انساني و عدم توجه کافي به اين علوم در کشور؛
5. فقدان تکريم لازم و رعايت شئونات مادي و معنوي اساتيد؛
6. بيکاري و يا عدم تناسب شغلي دانش آموختگان دانشگاهي با رشتة تحصيلي آنها؛
7. ضعف ارتباطات و تعاملات دانشگاه با واقعيات جامعه در زمينههاي مختلف انساني، صنعتي و...؛
8. مدرک محوري و مدرک گرايي؛
9. غلبه آموزش و نبود پرورش و تربيت صحيح در نظام آموزشي کشور؛
10. فقدان يا کمبود ارتباطات علمي اساتيد و دانشجويان با حوزههاي علميه از يک سو و با عرصههاي علمي جهاني از سوي ديگر؛
11. عدم دقت کافي در گزينش اساتيد و نظارتهاي کارآمد در دوران اشتغال آنان در دانشگاه از نظر علمي و اخلاقي.
در چنين شرايطي وظيفه هر دانشجويي اين است که بكوشد با برنامهريزي دقيق و پرداختن به اولويتها و با استعانت از خداوند، ويژگيهاي لازم براي دانشجو را در خود پياده كند. در چنين صورتي ضمن اصلاح و ارتقاي خود به سطوح بالاتر، از نظرعلمي و معنوي، نسبت به محيط اطراف خود احساس وظيفه ميكند و با گسترش روحيه اصلاح و ارتقاي کارآمدي دانشگاه خواستههاي قانوني خود را از مسئولان پيگيري مينمايد.
کد سوال : 75
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : دليل وجود بنياد شهيد و بنياد جانبازان و برخورداري خانوادههاي شهدا و جانبازان، از امتيازات خاص چيست؟
پاسخ : T} امتيازات ايثارگران{T
تشكيل چنين بنيادهايي و قراردادن سهميه براي اين عزيزان، يكي از وظايف و افتخارات حكومت اسلامي است كه جمهوري اسلامي ايران نيز تا حدودي توانسته اين وظيفه را انجام دهد و همه مسئولان نظام نيز بر عمل به اين وظيفه و رسيدگي به مشكلات اين عزيزان تأكيد و به آن مباهات ورزيدهاند. دلايل متعددي پشتوانه اين اقدامات است كه مهمترين آنها عبارت است از:
يكم. اجراي عدل و قسط؛ اقتضا ميكند به هر فردي، براساس ميزان خدمات و اقداماتي كه براي جامعه انجام ميدهد، توجّه شود تا حق متناسب خود را دريافت كند. رزمندگان سلحشوري كه جان بر كف نهادند و با ايثار و فداكاري خود، امنيت ملي، تماميت ارضي و منافع ملي كشور را از هجوم بيگانگان حفظ كردند، اين حماسه را به قيمت جان خود يا قسمتي از اعضاي بدن خود و يا از دست دادن بهترين سالهاي خود در زندانهاي دشمن آفريدند. پس براساس عدل وانصاف، حكومت اسلامي بايد متولّي امور زندگاني آنها و جبران خسارتهاي وارده باشد.
حضرت علي(ع) در فرمان خود به مالكاشتر مينويسد: «هرگاه كسي از سپاه تو به درجه شهادت رسيد و يا شخصي از دشمنانت بر اثر قتل و جرح، به گرفتاري شديد مبتلا گرديد، همانند وصي دلسوز و مورد اعتماد، كارهاي خانواده آنان را اداره كن تا اثر فقدانش در ميان اهل بيت او ظاهر نگردد. V}بحارالأنوار، ج 77، ص 251 {V
در پيمان صلح امام حسن(ع) آمده است: «معاويه موظف است همواره از خراج دارابگرد، مبلغ يك ميليون درهم تسليم حسن بن علي نمايد تا ميان بازماندگان شهداي جنگ جمل و صفين ـ كه در ركاب امام علي(ع) كشته شدند ـ تقسيم شود».
بنا بر مطالبي كه گفته شد، هرگونه كوتاهي در رسيدگي به امور اين عزيزان، ظلم به حقوق مسلم آنان شمرده شده و منافي عدل و قسط است. چگونه ميتوان كساني را كه در راه تأمين امنيت و آسايش ديگران و حفظ كيان اسلامي، بهترين شخص خود را ـ كه از همه لحاظ تأمين كننده زندگي آنها بوده ـ از دست دادهاند يا معلول و مجروح شدهاند و يا بهترين سالهاي عمر خود را در زندانهاي دشمن گذراندهاند و گرفتار عقبماندگي اقتصادي و تحصيلاتي و... شدهاند، با افرادي مرفه مساوي دانست كه در پشت جبههها در سايه امنيت و آرامش ناشي از فداكاري اين عزيزان، به زندگي خود پرداخته و از همه مواهب دولت اسلامي برخوردار شدهاند؟ آيا اين ظلم و بيعدالتي نيست؟!
دوّم. غيير اوضاع و شرايط اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، امنيتي و... نيز حائز اهميّت است. براساس قوانين حاكم در آن زمان، غنايم حاصل از جنگها ـ اعم از سلاح و زيورآلات و... ـ بين رزمندگان توزيع ميشد و كساني كه در جنگ حاضر نبودند، بهرهاي نيز نداشتند. ابن ابي الحديد از ابوالاسود دئلي روايت ميكند: پس از پيروزي امام علي(ع) در جنگ جمل، آن حضرت وارد بيتالمال بصره شد و تمام آن را كه بسيار زياد هم بود، بين سپاهيان خود تقسيم كرد. مردي كه در جنگ شركت نكرده بود، تقاضا كرد كه به او هم سهمي بدهند. امام(ع) سهم خود را به او بخشيد. در زمان ما، به علت تغيير اوضاع و شرايط زمانه و تغيير شيوه تأمين امنيت مردم و مديريت اقتصادي و...، ديگر نميتوان مثلاً سلاحهاي به دست آمده در جنگ ـ مثل هواپيما و توپ و تانك و... ـ يا منابع عظيمي را كه از دشمن به دست ميآيد يا باز پس گرفته ميشود، بين رزمندگان تقسيم كرد. اين كار، اگر هم شدني باشد، خلاف مصلحت حكومت اسلامي است؛ ولي بايد حداقل به ميزان ساير افراد جامعه، امكانات پيشرفت و وسايل مورد نياز اين عزيزان تأمين گردد.
سوم. يكي از اصول و استراتژيهاي حضرت علي(ع) در چگونگي ادارة جامعه، استفاده از اصل تشويق است: «H} ازجر المسيء بجزاء المحسن{H »؛ «خطاكار را با پاداش دادن به درست كار، باز دار». آن حضرت در نامة خود به مالكاشتر ميفرمايد: «هميشه سپاهيان را تشويق كن و كارهاي مهمي را كه انجام دادهاند، بر شمار؛ زيرا يادآوري كارهاي نيك، شجاعان سپاه را به حركت بيشتر وا ميدارد و آنان را كه تنبلي ميكنند، به كار تشويق مينمايد ...».
در واقع، ارائه خدمات به اين عزيزان، تشويق ساير افراد جامعه براي خدمت و جانفشاني در راه حفظ حكومت و جامعه اسلامي و ايجاد روحيه و اطمينان است تا مردم و حكومت، رشادتهاي آنان را ارج نهند و در مواقع نياز، دوباره با اطمينان و فراغت خاطر از آينده خانواده خود، به ميدانهاي نبرد بشتابند.
اين گونه اقدامات در كشورهاي غيراسلامي نيز انجام ميشود. آنان به مقام كشتگان خود و رزمندگان خود ارج مينهند و براي اين كار، بودجههاي كلان اختصاص ميدهند. زندگي و آينده شغلي آنان را تضمين ميكنند و تعهد و وفاداري آنها را نسبت به كشورشان ميستايند و در گزينشها امتياز قائل ميشوند.
چهارم. تبعيض در جايي است كه همة افراد از همه جوانب با هم مساوي باشند و يكي يا عدهاي بر بقيه ترجيح داده شوند؛ در حالي كه در اينجا مسئله چنين نيست. اينان با كمال خلوص، تمام هستي خود را در راه خدا و براي دفاع از امنيت و استقلال و منافع و مصالح كشور اسلامي دادهاند و با تمام كوتاهيها و مشكلات، باز هم مدافع اصلي نظام اسلامي هستند. با بيان اين مسئله ديگر كسي بدبين نميشود و به تبليغات دشمن براي ايجاد بدبيني نسبت به اين عزيزان، گوش نميدهد و مقام آنها را ارج مينهد.
پنجم. روح حاكم بر جامعه اسلامي و سيره و گفتار اهلبيت(ع)، نشان دهنده و تأييد كنندة اين اقدامات است كه به نمونههايي از آنها اشاره شد.
کد سوال : 76
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : دانشگاه اسلامي يعني چه؟ چه مؤلفههايي دارد؟ آيا به صرف گنجاندن چند درس معارف و تاريخ اسلام و ... در سر فصل دروس و احياناً آويزان کردن چند تابلو در دانشگاه ميتوان دانشگاه را اسلامي کرد؟
پاسخ : T} اسلامي شدن دانشگاه ها{T
بحث اسلامي شدن دانشگاه ها، يکي از مهمترين اهداف انقلاب اسلامي در بعد فرهنگي آن و از نيازها و ضرورتهاي اساسي جامعة ما است. از ابتداي انقلاب نيز تاکنون گامهاي مثبتي در اين زمينه برداشته شده؛ اما با اين همه نسبت به اهداف انقلاب اسلامي و جايگاه شايسته دانشگاه در اين امر، با کاستيهاي فراواني روبهرو است. اكتفا به برخي امور مانند گنجاندن چند درس و يا مسائل ظاهري، هر چند امري لازم است اما به هيچ وجه کافي نيست و انتظارات جامعه از يک دانشگاه اسلامي را برآورده نميسازد.
T} ويژگيهاي دانشگاه اسلامي: {T
بايد روح حاکم بر دانشگاه و محتواي آموزش و سياستها، مديريتها و برنامه ريزيها از تعاليم عالي اسلامي سرچشمه بگيرد. مسئولان، اساتيد و دانشجويان با مباني فکري و عقيدتي اسلام عميقاً آشنا شده و از نظر روش و عملکرد، ميزان و ملاک آموزههاي ديني باشد. چنين دانشگاهي بايد سرشار از نشاط، پويايي، ايمان و اخلاص باشد و هدف و انگيزه همگان، تعالي و تکامل خود و اجتماع و پيشي گرفتن در علم و ترقّي کمّي و کيفي آن باشد. رفع نيازهاي نظام اسلامي و قطع وابستگيهاي علمي و فني و جبران عقب ماندگيها از
هدفهاي مهم دانشگاه اسلامي است. نوآوري و به کار گرفتن تمام نيرو و انديشه در راه توليد علم، از ويژگيهاي ديگر آن است.
هر دانشجو ميتواند با مطالعة عميق مباني ديني و اسلامي آراسته شدن به فضايل اخلاقي و الهي، ايجاد ارتباط با ديگر دانشجويان، انتقال افکار و انديشههاي خود به يکديگر، داشتن اتّحاد و موضعگيريهاي مناسب در موارد ضروري و از همه مهمتر تلاش پيگير علمي و فتح قلههاي دانش، در تحقّق اين مهم ميتواند نقش مؤثري ايفا كند.
آنچه که مقام معظم رهبري تحت عنوان «نهضت نرم افزاري» مطرح فرمود، يک شرط واقعي و مهم براي تحقق اين هدف مهم است و وظيفه ما توليد علم و دانش در اين عرصه است.
مؤلفههاي ديگر دانشگاه اسلامي ـ كه بايد در پي تحقق آنها بود ـ عبارت است از:
1. علم و تخصص، 2. معارف ديني، 3. اخلاق و تهذيب، 4. خودباوري و اعتماد به نفس، 5. استقلال و اتكاي ذاتي در عين استفاده از يافتهها و تجارب ديگران، 6. جامعنگري و بينش اجتماعي و سياسي، 7. آرمانگرايي و هدفداري، 8. تعهد و دلسوزي در راستاي اصلاح و سامان بخشيدن به امور جامعه.
بنابراين تعهد و تخصّص، دو مؤلفه لازم و همراه در دانشگاه اسلامي هستند. V}جهت مطالعه بيشتر ر.ک: فصلنامه دانشگاه اسلامي، سال ششم، ش 15؛ فصلنامه دانشگاه اسلامي، سال هفتم، ش 17، 18 و 19؛ مجموعه دانشگاه اسلامي و رسالت دانشجوي مسلمان، روابط عمومي نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها؛ دانشگاه و دانشگاهيان از ديدگاه امام خميني، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني {V
کد سوال : 77
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا تعداد الگوهاي اعتقادي و عملي در فرايند اسلامي شدن دانشگاهها اندك هست؟
پاسخ : T} اسلامي شدن دانشگاهها{T
آنچه كه از دانشگاه در نظام اسلامي انتظار ميرود، اين است كه دانشگاه «اسلامي» باشد و اين قيد ـ با توجه به جايگاه و كاركردهاي مهم دانشگاه در جامعه ـ بسيار با اهميت و قابل توجه است. دانشگاه نقطه اساسي هر جامعه و كشور است و اگر اصلاح شود, آينده آن جامعه اصلاح خواهد شد. اگر خداي نكرده، محل تربيت متخصصان مسلمان و متعهد نباشد, دانشگاه مطلوب انقلاب نبوده و موجب عدم پيشرفت و به تباهي شدن جامعه و وابستگي خواهد بود. بر اين اساس دانشگاه مطلوب انقلاب، با دو شاخص علم و ايمان سنجيده و
مشخص ميشود. رهبر معظم انقلاب ميفرمايد: «در دانشگاه اسلامي, علم با دين, تلاشگري با اخلاق و تضارب افكار با سعه صدر و تنوع رشتهها با وحدت هدف و كار سياسي با سلامت نفس, تعمق و ژرفنگري با سرعت عمل و خلاصه دنيا با آخرت همراه است» V}روزنامة رسالت, 5/7/1375 {V و «از شاخصههاي اسلامي شدن دانشگاه ها, علمي شدن آنها است, عميق شدن خود باور بودن و اتكا به نفس داشتن دانشجو و استاد, از جمله نكات بارز دانشگاه اسلامي است, در دانشگاه اسلامي تدين و دين باوري وجه غالب است و در
آن ايستادگي بر روي اصول, تسليم ناپذيري در برابر دشمن و عزم و اراده در برابر تهاجم فرهنگي به زير بناي مستحكم فكري است. دانشگاه اسلامي شكوفا و پر نشاط است و در آن علم و عالم عزيز و باكرامتاند, دانشجو به قصد قربت درس ميخواند و مظاهر فسق و فساد در آن وجود ندارد. بنابراين لازمه علمي شدن دانشگاهها اسلامي شدن آنهاست». V}روزنامة جمهوري, 7/12/1376{V
بنابراين دانشگاه مطلوب بايد اين چنين محلي باشد. اما آيا در عمل اين ايده آلها و ارزشها تحقق يافته است؟ متأسفانه به رغم تلاشها برنامهريزيها و مجاهدتهاي فراوان در اين زمينه و دستاوردهاي بسيار مثبت و ارزندة آن، هنوز تا رسيدن و دستيابي به اين هدف و جايگاه مطلوب راه طولاني مانده است. رهبر معظم انقلاب ميفرمايد: «دانشگاه هنوز اسلامي نشده است ... اين نميشود مگر با يك تحول عميق, بنيادي, دل سوزانه, بلند مدت, برنامهريزي شده و همه جانبه». V}فصلنامه فرهنگي, شمارة 21, بهار 1375, ص 174 {V
T} دلايل اسلامي نشدن دانشگاهها{T
عوامل متعدد خارجي و داخلي، نواقص و نارسائيهاي نظام آموزشي, عدم تحقّق كامل وحدت حوزه و دانشگاه, تهاجم فرهنگي و... در اين امر موثر است.
به نظر ميرسد آنچه در اين فرآيند نقش اساسي دارد، عدم اجماع فکري ميان مسئولان اجرايي کشور با مسئولين و دست اندرکاران دانشگاههاست. که متأسفانه بخشهايي از اين مجموعه کلان، يا اصلاً به اسلامي شدن دانشگاهها معتقد نبوده و يا اينکه درک درستي از ضرورت اين موضوع ندارند. نتيجه طبيعي اين مسئله، ناکارآمدي و عدم موفقيت نظام اسلامي در اسلامي کردن دانشگاههاست.
تا زماني که تمامي مجموعههاي تأثيرگذار بر دانشگاهها، به اسلامي کردن آنها نينديشند و براي آن ارزش قائل نشوند، توفيق کامل حاصل نميشود.
پس اولين گام، هماهنگي کامل و اجماع فکري و حدت نظر تمامي مسئولان و دست اندرکاران دانشگاهها است که در صورت تحقق اين مسئله قطعاً ميتوانيم جهش عظيمي در اين زمينه داشته باشيم، البته مسئله برنامهريزي و يافتن الگوهاي مناسب و مفيد نيز به عنوان گام بعدي اقدام ضروري و مهم است که بايد از سوي کارشناسان متعهد و متخصص صورت پذيرد. گفتني است دانشگاه و دانشجويان ما ـ چه نسبت به قبل از انقلاب و چه در مقايسه با ساير كشورهاي ديگر ـ از وضعيت بسيار بهتري برخوردار بوده و دانشگاههاي ما پر است
از جوانان متعهد و انقلابي و پاي بند به اصول و ارزشهاي اسلامي و اساتيد متعهد و متخصص.