كوى رضا (ع)
على باقرزاده «بقا»
من خاك بوس درگه جانانم
آب بقا به خضر ببخشايند
هم جرعه نوش باده توحيدم
تا يافتم به كوى «رضا» مامن
تا بردهام به حكم رضا فرمان
تا مهر هشتم است مرا سرور
منتخداى را كه به حكم
عمرى غبار مقدم زوارت
عمرى زسوز سينه و صدق
هنگام رستخيز مرا درياب
شمس الشموس هستى و از احسان
ضامن شدى تو آهوى صحرا را
در بامداد حشر، تو را جويم
دربارگاه قدس، تو را خوانم
روشن زمهر اوست، دل و جانم
من در كنار چشمه حيوانم
هم خوشه چين خرمن عرفانم
آسوده از حوادث دورانم
هستند مهر و ماه به فرمانم
هفت اخترند بر سرپيانم
عشق از عاكفان كعبه ايمانم
شد توتياى ديده گريانم
دل برآستان قدس تو دربانم
كز جرم بيشمار،هراسانم
پرتو فكن به كلبه احزانم
تضمين نماى، بخشش عصيانم
دربارگاه قدس، تو را خوانم
دربارگاه قدس، تو را خوانم