کی یر کگور در بزرگراه اطلاعاتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کی یر کگور در بزرگراه اطلاعاتی - نسخه متنی

هیوبرت دریفوس؛ مترجم: علی ملائکه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كي ير كگور در بزرگراه اطلاعاتي

كي ير كگور در بزرگراه اطلاعاتي

نويسنده : هيوبرت دريفوس

مترجم : على ملائكه

14 ارديبهشت، 1383

اشاره:

نوشته زير بخشى از فصل چهارم كتاب «درباره اينترنت» نوشته هيوبرت دريفوس است كه انتشارات راتلج در سال 2001 آن را منتشر كرده است.هيوبرت دريفوس استاد فلسفه دانشگاه بركلى است.او به خاطر كارهايش در زمينه شرح و تفسير آثار هوسرل، هايدگر،مرلو-پونتى وفوكو معروف است . او در عين حال يكى از منتقدان پيشگام پروژه هوش مصنوعى است. دريفوس در اين بخش نقد ريشه اى كى يركگور را از مطبوعات نقل مى كند و آن را به اينترنت بسط مى دهد. اين كتاب به زودى توسط انتشارات گام نو منتشر خواهد شد. كى يركگور در بخشى از كتاب «يك بازبينى ادبى» نوشته شده به سال 1846، تحت عنوان «عصر حاضر» هشدار مى دهد كه مشخصه عصر او انديشه بازتابى بى اعتنايى است كه همه تفاوت ها را در مرتبه و ارزش از بين مى برد. به گفته او اين انديشه بازتابى بى اعتنا به همه تمايز هاى كيفى را همسان مى كند. همه چيز ها با هم برابرند، به طورى كه هيچ چيز آن قدر مهم نيست كه فرد مشتاق به مخاطره انداختن خود براى آن باشد، نيچه به اين وضعيت مدرن نامى داد؛ او اين وضعيت را نهيليسم ناميد. كى يركگور مقصر اين همسان سازى را چيزى مى داند، كه آن را «عموم» (Public) مى نامد. او مى گويد: «براى اينكه همسان سازى به طور كامل روى دهد، ابتدا بايد شبحى ايجاد شود، جوهر آن، انتزاعى غول آسا است، چيزى فراگيرنده همه چيز كه هيچ چيز نيست. يك سراب _ اين شبح «عموم» است.» بنابر ادعاى كى يركگور در پس اين «عموم»، مقصر واقعى مطبوعات هستند. او هشدار مى دهد كه «اروپا به واسطه مطبوعات به ركودى دچار خواهد شد و در اين ركود باقى مى ماند، به عنوان تذكارى از اينكه نژاد انسانى چيزى را ابداع كرده است كه نهايتاً بر خود او غلبه خواهد كرد.» و اضافه مى كند: «حتى اگر زندگى من هيچ اهميت ديگرى نداشته باشد، از اينكه باعث كشف شدن وجود مطلقاً گمراه كننده مطبوعات روزانه شده ام، خشنودم.» اما چرا «عموم» در اين همسان سازى مقصر قلمداد شود و نه نامزد هاى ديگرى مانند دموكراسى، تكنولوژى يا فقدان احترام به سنت؟ و چرا اين شريرانگارى وسواس گونه مطبوعات؟ كى يركگور در خاطراتش مى گويد: «در واقع اين مطبوعات و اختصاصاً روزنامه ها هستند كه ... مسيحيت را ناممكن مى كنند.» ادعايى كه شگفت آور به نظر مى رسد. كى يركگور به صراحت مطبوعات را يك تهديد بى همتاى فرهنگى-مذهبى مى پنداشت. تصادفى نيست كه كى يركگور كه در سال ???? مى نوشت، تصميم گرفت به افكار عمومى و مطبوعات حمله كند. براى درك دليل كار او بايد از يك قرن پيش آغاز كرد. يورگن هابرماس در كتاب «دگرديسى ساختارى حوزه عمومى» تاريخ آنچه را حوزه عمومى (Public Sphere) مى نامد، در اواسط قرن هجدهم مى گذارد. او توضيح مى دهد كه در آن زمان مطبوعات و قهوه خانه ها به مكان شكل جديدى از بحث سياسى بدل شدند. اين حوزه جديد گفتار سياسى به طور ريشه اى با دولت شهر يا جمهورى دوران باستان متفاوت بود؛ حوزه عمومى مدرن در حكم «بيرون بودن» از قدرت سياسى بود. اين حالت «برون سياسى» نه تنها مفهومى سلبى به معناى فقدان قدرت سياسى داشت، بلكه به صورتى ايجابى هم در نظر گرفته مى شد: افكار عمومى درست به دليل اينكه معطوف به كسب قدرت سياسى نيست، از هر روحيه هوادارى متعصبانه اى به دور است. روشنفكران دوران «روشنگرى» حوزه عمومى را فضايى مى انگاشتند كه در آن تامل عقلانى و بى طرفانه كه بايد دولت و زندگى انسانى را هدايت كند، مى تواند نهادينه و سازماندهى شود؛ چنين مباحثه غيرجانبدارانه اى خصوصيت بنيادى يك جامعه آزاد شمرده مى شد. همچنان كه مطبوعات مباحثه همگانى را به خوانندگان بيشتر و بيشترى از شهروندان عادى گسترش مى دادند، ادموند برك اظهار مى كرد: «هر فردى در يك كشور آزاد معتقد است كه همه موضوعات همگانى به او مربوطند.» در طول قرن بعدى (قرن نوزدهم)، به يمن گسترش روزنامه ها، «حوزه عمومى» به شكلى فزاينده دموكراتيك شد، تا حدى كه اين دموكراتيك كردن، نتايج شگفت آورى به بار آورد كه به نظر هابرماس: «پيش شرط هاى اجتماعى «افكار عمومى» را در حدود ميانه قرن [نوزدهم] تغيير داد. همچنان كه «حوزه عمومى» با تكثير يافتن مطبوعات گسترش مى يافت، قلمرو افكار عمومى به صورت قلمرو افراد پرشمار و ميان مايه ظاهر شد.» افراد بسيارى از جمله جان استوارت ميل و آلكسى دوتوكويل از «استبداد افكار عمومى» دچار هراس شدند و ميل مناسب ديد كه براى محافظت «غيرساز شكاران از خود سلطه عموم» هشدار دهد. به گفته هابرماس، توكويل تاكيد مى كرد: «انتظار بر اين بود كه تعليم و تربيت و شهروندان قدرتمند «عموم نخبه اى» (elite public) را به وجود آورد كه مباحثات انتقادى آنها تعيين كننده افكار عمومى باشد.» «عصر حاضر» نشان مى دهد كه نظرات كى يركگور چقدر اصيل بودند، در حالى كه توكويل و ميل مدعى بودند كه توده ها نياز به رهبرى فلسفى نخبه اى دارند و در حالى كه هابرماس با آنها موافق است كه آنچه در حدود سال ???? با دموكراتيك شدن فضاى عمومى از طريق روزنامه ها رخ داد، سقوط تاسف بار به سازشكارى و همسان سازى بود كه فضاى عمومى را بايد از آن نجات داد، كى يركگور فضاى عمومى را به صورت پديده فرهنگى جديد و خطرناكى مى بيند كه نهيليسم به وجود آمده به وسيله مطبوعات در آن به نتيجه اى مى انجامد كه از آغاز عميقاً با ايده «روشنگرى» يعنى انديشه بازتابى بيطرفانه ناسازگار بود. بنابراين در حالى كه هابرماس به «بازيابى» فضائل اخلاقى و سياسى در حوزه عمومى توجه دارد، كى يركگور هشدار مى دهد كه هيچ راهى براى نجات حوزه عمومى وجود ندارد، چرا كه برخلاف گروه هاى مشخص و متعهد، اين حوزه از همان آغاز سرچشمه همسان سازى است. اين همسان سازى به شيوه هاى متعددى به وجود آمد. اولاً توزيع گسترده و نوين اطلاعات هم سطح شده، كه هر نوع اطلاعات را بلافاصله در دسترس هر كسى قرار مى دهد و بنابراين ناظرى بى موضع و بى اعتنا توليد مى كند. به اين ترتيب قدرت جديد مطبوعات براى انتشار دادن اطلاعات به هر فردى از ملت باعث مى شود كه خوانندگان آنها از تعهدات محلى و شخصى شان فراروى مى كنند و برخاموشى شان درباره آنچه كه مستقيماً به آنها مربوط نيست چيره شوند. همان طور كه برك با مسرت يادآور شده بود، مطبوعات همه را تشويق كرد كه درباره هر چيز نظرى پيدا كنند. هابرماس اين وضع را كاميابى دموكراتيك شدن مى انگارد، اما كى يركگور عقيده داشت كه فضاى عمومى محكوم است كه به جهانى بى گرايش بدل شود كه در آن هر كسى درباره همه موضوعات عمومى نظر و تفسيرى دارد، بى آنكه نياز به تجربه دست اولى احساس كند و بى آنكه هيچ مسئوليتى در اين مورد بپذيرد يا از او بخواهند كه مسئوليتى بپذيرد. مطبوعات و خلف منحط آن ميزگرد هاى راديويى و تلويزيونى به قدر كافى بد هستند، اما اين تاثير گمراه كننده نگرانى اصلى كى يركگور نيست. از نظر او خطر عميق تر همان چيزى است كه هابرماس در رابطه با فضاى عمومى آن را تحسين مى كند، يعنى آنچه كى يركگور اين گونه بيان مى كند: «عموم، باعث نابودى همبستگى و تعين فرديت مى شود.» بنابراين حوزه عمومى مفسران همه جا حاضرى را رواج مى داد كه دلبخواهانه در برابر روال هاى محلى بى طرف مى مانند؛ روال هايى كه موضوعات خاص از آنها برمى آيند و بايد از طريق كنشى متعهد به حل و فصلشان پرداخت، پس آنچه كه به نظر مى آيد فضيلت خرد بيطرف «روشنگرى» باشد، به عقيده كى يركگور نقطه ضعفى مصيبت بار است. حتى با وجدان ترين اين مفسران اجبارى نمى بينند كه تجربه دست اولى داشته باشند يا موضعى انضمامى و مشخص اتخاذ كنند. در عوض آنها همان طور كه كى يركگور شكايت مى كند، ديدگاه هايشان را براساس نقل قول و استناد توجيه مى كنند از آنجايى كه نتايج چنين استدلال انتزاعى بر روال هاى محلى استوار نيست، پيشنهاد هاى آن هم احتمالاً شامل تعهد افراد درگير نيست و اين پيشنهاد ها حتى اگر بعداً به صورت قوانين اعمال شود به مرحله عمل نمى رسد. كى يركگور در «عصر حاضر» مى گويد: «عموم» يك ملت، يك نسل يا دوران يك فرد نيست؛ عموم يك اجتماع، يك انجمن يا اشخاصى معين نيست، چرا كه همه اين موارد امورى انضمامى اند حتى يك نفر از كسانى كه به عموم تعلق دارد تعهدى بنيادى به چيزى ندارد. موضوع حتى اساسى تر از نظر كى يركگور بيرون ماندن حوزه عمومى از قدرت سياسى به معناى آن است كه فرد مى تواند درباره هر چيزى نظرى داشته باشد، بدون آنكه مجبور باشد بر پايه آن عمل كند. او با ناخرسندى يادآور مى شود: «حيله عموم، درايت مناسبش و مهارتش شامل اين مى شود كه بگذارد امور بدون انجام دادن عملى [از جانبش] به مرحله حكم كردن و تصميم گيرى [توسط ديگران] برسند.» اين وضع امكان بازتابى بى پايان را فراهم مى كند، زيرا اگر نيازى به تصميم گيرى و عمل كردن نباشد، فرد مى تواند به همه چيز ها از همه وجوه بنگرد و هميشه ديدگاه جديدى را پيدا كند. بنابراين تجمع اطلاعات تصميم گيرى را به طور نامحدودى به تاخير مى اندازد، چرا كه هر چه فرد دريافت هاى بيشترى پيدا مى كند، هميشه امكان پذير است كه تصوير جهان در نتيجه آنچه او بايد انجام دهد تغيير كند و لذا لازم است مورد تجديد نظر قرار گيرد. كى يركگور معتقد بود كه هنگامى كه همه مشغول اظهار نظر انتقادى بى پايان هستند، عمل مى تواند براى هميشه به تاخير افتد. «انديشه بازتابى مى تواند در هر لحظه چيز ها را در پرتويى جديد قرار دهد و به فرد امكان گريز بدهد.» بنابراين فرد هرگز نيازى به عمل كردن ندارد. همه آنچه عصر انديشه بازتابى مانند عصر ما توليد مى كند دانش است و دانش بيشتر. به گفته كى يركگور: «مى توان به طور كلى از عصرى بى اشتياق اما انديشه دور در مقايسه با عصرى پرشور سخن گفت، عصرى كه هر چه شدت و عمق (intensity) خود را از دست مى دهد، وسعت (extensity) بيشترى به دست مى آورد.» او مى افزايد: «همه ما مى دانيم كه چه مسيرى را برگزينيم و چه مسير هايى را مى توان برگزيد، اما هيچ كس آن مسير ها را برنخواهد گزيد.»هيچ كس بر نظراتى كه عموم به آن معتقد است پافشارى نمى كند، بنابراين هيچ كس مشتاق عمل كردن نيست. او در خاطراتش نوشت: «اينها ... هولناك ترين مصائبى اند كه به واقع در حكم قدرت هاى اصلى بى عاطفگى اند _ مطبوعات و گمنامى.» بنابراين شعارى كه او براى مطبوعات پيشنهاد مى كرد اين بود: «در اينجا انسان ها در كوتاه ترين زمان ممكن در بزرگ ترين مقياس ممكن در ارزان ترين قيمت ممكن به درماندگى دچار مى شوند.»كى يركگور در «عصر حاضر» به اختصار نظراتش را در مورد مطبوعات، حوزه عمومى، و همسان سازى كه در زمانش ادامه داشت، جمع بندى مى كند. مطبوعات بى موضع شده و بى نام و نشان با فقدان اشتياق يا تعهد در زمانه انديشه بازتابنده به هم مى پيوندند تا «عموم» را توليد كنند، يعنى عامل همسان سازى نهيليستى را: «انتزاع مطبوعات [براى يك روزنامه، يك نشريه عينيت سياسى وجود ندارد و از يك فرد تنها دركى انتزاعى وجود دارد.] در تركيب شدن بى اشتياقى و انديشه بازتابنده اين عصر، آن شبح انتزاع، «عموم»، به وجود مى آيد كه عامل همسان سازى واقعى است.»كى يركگور در اينترنت با وب سايت هاى مملو از اطلاعات بى نام ونشان از سراسر جهان و گروه هاى علاقه مند? (interest groups) كه هر كسى مى تواند بدون داشتن كفايت خاص به آن بپيوندد و جايى كه فرد مى تواند بدون پيامدى در مورد هر موضوعى به بحث بپردازد، مطمئناً سنتز تكنولوژى پيشرفته از بدترين خصلت هاى روزنامه و قهوه خانه را مى ديد. در واقع به يمن اينترنت روياى برك به تحقق پيوسته است.در گروه هاى خبرى? (news groups) اينترنت هر كسى، هر جايى، در هر زمانى و درباره هر چيزى نظرى دارد. همه تنها مى خواهند كه به نظراتى به يكسان بى ريشه پاسخ دهند كه از طرف ساير آماتورهاى ناشناس واقع در ناكجا ارسال مى شود. چنين مفسرانى در مورد موضوعاتى كه درباره شان سخن مى گويند هيچ موضعى اتخاذ نمى كنند. در واقع همه جايى بودن «شبكه» باعث مى شود كه هر موضع محلى نامربوط به نظر برسد. آنچه را كى يركگور به مثابه پيامد پوشش دادن نامتمايز و غير متعهدانه اطلاعات مجسم مى كرد، اكنون بر روى شبكه جهانى اطلاعات كاملاً محقق شده است. به يمن ابرپيوندها (hyperlinks) در واقع تفاوت هاى معنى دار همسان شده ا ند.ربط داشتن و مهم بودن ناپديد شده است، و اين امر بخش مهمى از جاذبه شبكه است. هيچ چيز آنقدر پيش پا افتاده محسوب نمى شود كه اضافه نشود و هيچ چيز آنقدر مهم شمرده نمى شود كه جايگاه خاصى را طلب كند. كى يركگور در نوشته هاى مذهبى اش از نهيليسم تلويحى اين نظر كه خداوند به رستگارى يك گناهكار و سقوط يك گنجشك به يكسان توجه دارد، او مى گفت چنين انديشه اى فرد را به «آستانه نوميدى» روانه مى كند. بر روى اينترنت جاذبه و خطر اين است كه هر كسى مى تواند اين ديدگاه خداگونه را اتخاذ كند. شخص مى تواند قهوه جوشى در كمبريج يا آخرين ابر نو اختر را بيند، توافق نامه كيوتو را مطالعه كند، دريابد كه چه دوره هاى دستيارى دانشگاهى براى شخصى با مشخصات او وجود دارد، يا يك روبات را براى كاشتن و آب دادن يك بذر در اتريش هدايت كند، در همان حال كه بايد از ميان هزاران آگهى به پيش رود و همه اين كارها به يك ميزان سهولت و فقدان مشابه درك امور مهم انجام مى شود. مهم ترين موضوعات و مطالب مطلقاً پيش پا افتاده به همراه هم بر روى بزرگراه اطلاعاتى قرار مى گيرند.كى يركگور [احتمالاً]حتى اين امر را پيش بينى مى كرد كه آن تكاپوى نهايى كه اينترنت مشوق آن است، گمان ورزى ها درباره اين موارد خواهد بود كه چقدر اين شبكه بزرگ در آينده بزرگ تر خواهد شد و همه اينها چه معنايى براى فرهنگ ما دارد، اگر اصلاً معنايى داشته باشد. البته چنين مباحثه اى در خطر بدل شدن به بخشى از همان مجموعه بى نام و نشان گمان ورزى هايى است كه كى يركگور از آنها بيزار بود. او كه هميشه به موضعش به عنوان يك سخنور آگاه بود، تحليلش از مخاطرات «عصر حاضر» و پيش بينى هاى تاريكش را در مورد وقايع آينده اروپا را با اين اظهارات كنايه آميز پايان مى دهد: «و از آنجايى كه در اين عصر، كه در آن در واقع عمل چندانى انجام نمى شود، انجام چنين ميزان غير معمولى از اعمال در جهت پيشگويى، مكاشفات، اشارات و بينش در مورد آينده، احتمالاً جاى عمل ديگرى جز پيوستن به اين عصر را باقى نمى گذارد.» پى نوشت: ?-گروه علاقه مند: گروهى از اشخاص كه به خاطر مقصود خاص يا در پشتيبانى محكم از آن فعاليت مى كنند. ?- گروهى از كاربران اينترنتى در مكان هاى مختلف كه به مبادله پيام مبادرت مى كنند.

/ 1