کوفه، نخستین حوزه شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کوفه، نخستین حوزه شیعه - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


كيهان انديشه ـ شماره 7، مرداد و شهريور 1365


حوزه هاي علميه در دوران خلافت


كوفه نخستين حوزه شيعه


مسجد


در جامعه اسلامي، خصوصاً در صدر اول، مسجد بزرگترين پايگاه مسلمانان به شمار
مي‌آمده، و در حقيقت قلب تپند? جامعه بوده است. در مورد كوفه، مسجد جامع آن، از
اهميت بيشتري برخوردار است. بگونه‌اي كه تاريخچ? آن با تولد خود شهر بهم پيوند
خورده، بلكه بايد گفت: ابتدا مسجد پايه‌گذاري شد و سپس شهر، پيرامون آن بنا
گرديد.


طبري(متوفي 310 ق) گويد: هنگامي كه اراد? ساختن شهر كوفه را نمودند، اولين چيزي
كه نقش? آن كشيده شد و بنا گرديد، مسجد بود. مردي در وسط ايستاد و از چهار طرف
تيري پرتاب نمود، بدين ترتيب حدود چهارگانه مسجد به وجود آمد.


از نوشت? طبري چنين معلوم مي‌شود كه مسجد در ابتدا فاصل? بيشتري با خزانه
دولتي ( = بين المال) داشته، ولي در همان زمان سعد ( بنيانگزار كوف? جديد) به وسيله
نقب، اموال خزانه به سرقت مي‌رود. سعد با مشورت عمر، مسجد را به مكاني نزديك
خزانه و كاخ ( = دارالامارة) منتقل مي‌سازد.


طبري ساختن بناي مسجد و قصر را، بصورت پيوست? بهم، به يك معمار ايراني، از اهل
همدان، به نام روزبه نسبت مي‌دهد. شخص مذكور گويا سالياني در روم (ظاهراً روم
شرقي، يا تركيه فعلي) بود، و شايد اصول مهندسي ساختمان را از آنجا آموخته است،
ولي مسجد كوفه، از نظر معماري، هيچ شباهتي به كليساهاي روم ندارد.


از نظر شكل ظاهري، اين مسجد به صورت مربع، و فعلاً بيشترين قسمت آن بدون سقف
است. در اطراف آن اطاقهائي براي زوار و يا معتكفين ساخته‌آند. مساحت فعلي آن را
000/ 40 متر مربع مي‌گويند، يعني مربع 200× 200 متري، ساختمان آن تقريباً شمال جنوبي
است. بخاطر انحراف از قبل? كوفه ( حدود 21 درجه) مسجد نيز همين مقدار از جنوب به
غرب انحراف دارد.


به مرور ايام تغييرات مهمي در مسجد انجام شده، چه از نظر شكل ظاهري و چه از نظر
بزرگي آن.


بجز مسجد جامع،‌ مساجد فراوان ديگري نيز در شهر كوفه وجود داشت، كه
مشهورترين آنها ـ طبق روايات شيعه ـ مسجد معروف سهله است. در توضيح نقش? شماره
يك ـ مقاله قبل، صفحه 9 ـ نام پاره‌اي از اين مساجد آمده است. لازم به تذكر است كه
وجود سائر مساجد در كوفه، از اهميت و موقعيت مسجد جامع نكاست.


اهميت و فضيلت مسجد جامع


از نخستين روز تإسيس تاكنون، مسجد جامع داراي اهميت فوق‌العاده در
زمينه‌هاي عبادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي... بود. طبيعي است، شرائط خاص حكومتها
و دولتها، همچنان كه سرنوشت كوفه را دگرگون مي‌ساخت، در درج? اهميت مسجد نيز
تأثير مي‌‌‌‌گذاشت. اوج اهميت آن در ابعاد مختلف، در زمان خلافت
امير‌المؤمنين عليه السلام بود، حضرتش، دوازدهم رجب سال 36، به كوفه نزول اجلال
فرمودند، برخلاف رويه متعارف حكام و امرا، وارد مسجد شده، خطبه‌اي دربار? اصول
معنوي و مسائل سياسي ـ اجتماعي روز ايراد نمودند.


شواهد تاريخي حاكي است: اكثر سخنان آن حضرت ـ به ويژه خطبه‌ها ـ كه قسمي از
آنها به نام«نهج‌البلاغه» در اختيار ماست، در همين مسجد ايراد شده‌است. در
ميان? مسجد، سكوئي سنگي به نام دكة القضاء، وجود دارد، كه مي‌گويند آن حضرت در
اين جايگاه قضاوت مي‌فرمودند، و هم‌اكنون نيز آن سكو موجود است.


اين مسجد نوبنياد، همچون مسجد مدينه، كم‌كم بصورت يك مركز فرهنگي ـ علمي
فعال و پرجوش درآمد و جايگاه بحث و تدريس هزاران طالب علم گرديد. در گوشه و كنار
آن صدها حلقه درس تشكيل مي‌شد. درسها بيشتر به صورت نقل «حديث» بود، حتي مسائل
علوم طبيعي يا فيزيك و شيمي نيز بعضاً به صورت حديث بود. در رساله‌هائي كه به
اسم جابربن حيان منتشر شده، برخي از مسائل فوق را بعنوان حديث از امام صادق(
عليه السلام ) نقل مي‌كند.


اين حركت فعال علمي مهمترين زمينه‌ساز تأليف و نشر مصادر علمي مكتب اسلام
گرديد. از حسن‌بن علي وشاء نقل شده: در اين مسجد نهصد و يا ششصد استاد را ديدم كه
از امام صادق(عليه السلام ) نقل حديث مي‌كردند.


اين مسجد در بعد سياسي ـ اجتماعي هميشه مركز قدرت‌نمائي موافقين و مخالفين
دستگاه حكومت به شمار مي‌رفت. و به خاطر نزديك بودن به كاخ امير (= دارالامارة)
حكومت حساسيت بيشتري روي آن داشت، و مخالفين نيز از همين موضع بيشتر استفاده
مي‌نمودند.


براي نمونه، در اوائل قرن دوم ، گروهي به سركردگي شخصي به نام ابوالخطاب، دست
به قيام مسلحانه ( البته مسلح به چوب و عصا، بجاي شمشير و نيزه) زدند. آنان كه در
حدود هشتاد نفر بودند، در حالي كه شعار: لبيك يا جفعر! سر مي‌دادند، قيام و شورش
خود را از اين مسجد آغاز نمودند. نيروهاي دولتي آنان را به درون مسجد رانده، و
همگي را ـ به جز يك نفرـ كشتند. اين افراد به حسب ظاهر شيعه، و شعارشان نيز به
پشتيباني از امام صادق (عليه السلام) بود، ولي از نظر فكري و عقيدتي كاملاً از
اصول مذهب منحرف بودند.


به موازات اهميت و مركزيت اين مسجد فضائل و خصوصياتي براي آن نقل شده. مثلاً
از جمله مواردي است كه مسافر مخيّر است نماز را شكسته يا تمام بخواند. و ديگر
اينكه نماز در آنجا معادل 1000 ركعت به شمار مي‌آيد.


احاديث فضيلت اين مسجد مبارك چهر? ملكوتي خاصي به آن مي‌بخشد. علاوه بر
پاره‌اي مطالب واضح و روشن مانند اينكه كوفه حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام)
است، يا عنايت خاص هر يك از ائمه به اين مسجد، در روايات اموري در فضيلت آن آمده.
كه تصديق آنها ابهاماتي به همراه دارد، به عنوان نمونه: همه انبياء در اين مسجد
نماز خوانده‌اند، و برهمين اساس، حتي در زمان حاضر، ستونها و سكوهائي در آن به
نام انبياء گذشته: حضرت آدم، حضرت ابراهيم... و همچنين به نام فرشتگان الهي چون
جبرئيل و… وجود دارد. ولي اين كار را نيز انكار نمي‌كنيم كه اينگونه مطالب
قطعي البطلان نيست.مثلاً چون اين منطقه نزديك بابل و سر را ه عراق به مكه قرار
داشته، و حضرت ابراهيم هم ـ مثلاً ـ در بابل مي‌زيسته بنابراين آمدن آن حضرت به
اين مكان و عبادت در آن را نمي‌توان به صورت قطعي غير واقعي خواند. و از همين
قبيل است رواياتي كه مي‌گويد حضرت رسول(ص) در اينجا نماز خوانده‌است كه چون
تاريخ بناي آن شش سال و اندي پس از رحلت حضرتش مي‌باشد و از سوي ديگر، سفر آن
حضرت به اين مناطق ناشناخته‌است، در همان روايات آمده نماز خواندن مذكور در شب
معراج بود. اينگونه مسائل، درنظر بدوي، اگر چه مبهم به نظر مي‌رسد، ولي نتوان
بدين خاطر آنهمه روايت را رد كرد. ما از حقيقت شب معراج خبر نداريم تا بگوييم اين
و يا آن عمل معين در معراج بوده يا نبوده است.


براي اينكه نمونه‌هاي روشني داشته باشيد، مي‌توانيد به كتاب
جامع‌الاحاديث مراجعه كنيد در آنجا حدود 53 حديث نقل شده، متأسفانه اكثر آنها
از نظر اعتبار، چندان روشن نيستند.


دار الاماره


كاخ والي(=دارالامارة) در جنوب مسجد، و تقريباً سمت قبل? آن، در زمان سعد
(بنيانگزار كوفه جديد) ساخته شد. اگرچه عمر شخصي را از مدينه فرستاد و بخشي از آن
را سوزانيد، ولي همچنان برجاي بود و بعدها مجلل‌تر شد.


پس از ورود امير‌المؤمنين (عليه السلام) به كوفه از آن حضرت خواستند به قصر
تشريف ببرند، ولي حضرتش مخالفت كرد،‌ حتي آن را كاخ ماليخوليا (قصر الخيال)
ناميد. و آنگاه در منزل فرزند خواهرشان ـ به نام جعده ـ نزول اجلال فرمودند، و
سپس در منزل كوچكي نزديك مسجد، كه هم اينك نيز به نام بيت علي ( = خانه علي (عيه
السلام)) خوانده مي‌شود، تشريف بردند.


اين قصر، چند مرتبه خراب شد، مثلاً عبدالملك بن مروان بعنوان اينكه مكان
مشؤومي است آن را ويران كرد، و همينطور ... فعلا نيز به جاي پايه و اساس، چيزي از
ساختمان آن باقي نمانده است.


نظام قبيله‌اي


مهمترين مطلبي كه در شناخت كوفه و مسائل تاريخي آن بايد در نظر داشت، بافت
قبيله‌اي اين شهر است. اصولاً عرب از نژادهائي است كه معيارهاي قبيله‌اي فوق
العاده بر آن حكومت دارد. در اصول اسلامي، اگرچه با اين تفكر مبارزات ريشه‌اي و
پيگيري شده، ولي متأسفانه از اوائل دوران خلافت، و به خصوص در زمان خليفه سوم،
بار ديگر اين مسأله در جامعه اسلامي مطرح گرديد، و به ويژه در زمان بني اميه با
طرح مسأله عرب و غير عرب(عجم)، شدت بيشتري پيدا نمود. در ارتباط با اين مسأله كم
نيستند مستشرقين و حتي پاره‌اي از مورخان اسلامي كه هنوز بر اين باورند: اختلاف
خاندان علوي با بني اميه، ناشي از اختلاف شخصي هاشم و اميه بوده، و همچنين
مخالفت اسلام با يهود. سرچشمه‌اش اختلافات قبيله‌اي اين دو تيره نژاد سامي
مي‌باشد.


نظام قبيله‌اي در ميان اعراب را نمي‌توان شبيه نظام فئودالي و يا نظام بردگي
ناميد، زيرا ارزشهاي قبيله‌اي بيشتر سياسي ـ اجتماعي بوده تا اقتصادي، گاه
مي‌شد رئيس و بزرگ يک قبيله، از نظر مالي، از ديگران عقب‌تر بود. پيوند افراد
با قبيله بر اساس عاطفه و احساس استوار مي‌گرديد، يك فرد، بدون پشتوانه قبيله،
تنهائي و بيگانگي بر جانش سنگيني مي‌نمود، قبيله براي او چون آب براي ماهي است.
اين فكر را در زمان ما مي‌توان، چيزي شبيه ملي‌گرائي و قبيله را چون وطن،
دانست.


وجود قبائل مختلف در شهرهاي با سابقه، همچون يثرب( مدينه) و يا مكه، هميشه زد و
خوردها و جنگهائي را به همراه داشت، تا چه رسد به شهري چون كوفه، كه تشكيل آن با
گرد آمدن قبيله‌هاي گوناگون همزمان بود. قبائل مهاجر يمني، بحريني، حدود چهار
هزار سرباز ايراني، به اضافه لشكريان خود سعد، عناصر اوليه كوفه را تشكيل
مي‌دهند. شايد همين روحيه قبيله‌اي و تشتت و تعدد آنها، عامل اصل و اساسي
اختلافات، ناهماهنگي و پراكندگي كوفه بوده‌است.


در نظام قبيله‌اي فرد و يا افراد معدود فقط بايد از قبيله خود توقع ياري
داشته‌باشند. و اگر قبيله او هم سر خضوع در برابر دستگاه جبار فرود آورد، او
احساس مي‌كند هيچ پناهگاهي در جامعه ندارد. و اين‌سان مبارزه كردن چه جانكاه و
غم‌آلود است.


كساني كه مي‌خواهند با سير حوادث كوفه از نزديك آشنا شوند، نيازمند بررسي و
تحليل‌هاي دقيق از قبايل اوليه، شناخت خصوصيات روحي? آنان، آشنائي با قبايل
همجوار و نحو? روابط آنان... مي‌باشند. هدف ما اشاره‌اي گذرا به تأثير اين
انديش? قبيله‌اي در ابعاد مختلف كوفه، در فرهنگ كوفه، در حوز? كوفه، در قيامها
و جنبشهاي كوفه، در جامعه‌شناسي كوفه... است، تفصيل آن نياز به بحثهاي بيشتر
دارد.


اختلافات مذهبي قبائل ماسينيون در كتابچ? خود پيرامون كوفه، قبايل مهم منطق?
عراق- بصره و كوفه ـ را از نظر مذهبي چنين توصيف مي‌كند:


تميم: هم? شاخه‌هاي آن سني بودند، بخصوص «دارم» در كوفه، و «بني عمرو» در
بصره شاخ? بني‌سعد راديكال‌تر بودند، عناصر کوفي آن شيعه و عناصر بصري آن
خارجي، و همچنين بني حنظله كه با ايرانيان روابط دوستانه داشتند، ميانه‌رو به
شمار مي‌آمدند.


اسد: ضد شيعه بودند. اگرچه نام شيعيان در اين قبيله نيز فراوان است. و همچنين
بني اسد ساكن اطراف كربلا، پيكر سيد الشهدا(ع) را به خاك سپردند.


بكر: شاخه‌هاي كوفي آن بيشتر ضد شيعه، و شاخه‌هاي بصري آن اغلب شيعه بودند.



خزاعة: از پيشتازان در تشيع به شمار مي‌روند.


عبدالقيس: اينان پيش از سال 30 هجري شيعه بودند و بر آن ثابت ماندند.


مذحج: هم? شاخه‌هاي آن شيعه بودند، مگر بلحارث كه از سال 41 هجري به خوارج
پيوستند.


كَنده: همه شيعه بودند.


همدان: از بارزترين و افراطي‌ترين عناصر شيعه بودند.


گويند: زنان همدان در دهمين روز شهادت سيدالشهدا (ع) نخستين كساني بودند كه
مجلس عزاداري را آشكارا بپا داشتند. آنان حضور فعالي در جمع انقلابهاي زيدي از
خود نشان مي‌دادند. يك شاخه آن (بني ناعط) مدت كوتاهي از تشيع دست برداشتند و سپس
بدان بازگشتند.


بجيلة: از اول مخالف شيعه بودند، دو نفر از آن به نام حبّه و مغيره شيعه
بوده‌اند.


باهله: ثقيف، تغلب، هلال: غالباً بر ضد شيعه بودند، به استثناي افرادي از
آنان.


البته اين نكته را نيز به تحقيقات ماسينيون بايد اضافه نمود كه نام بردن يك
نفر و يا دو نفر از قبيله‌اي به اين معنا نيست كه فقط همين افراد شيعه و يا سني
بوده‌اند. و متأسفانه اين اشتباه در سخن ايشان در بيشتر قبائل وجود داشت، و ما
فقط، در قبيل? بجيله نام برديم.



. پايان ص 3


. پايان ص 4


. پايان ص 5


. پايان ص 6














1





ـ تاريخ طبري، حوادث سال 17.


ـ وقع صفين، تأليف نصربن مزاحم ( متوفي 212) ص 3ـ4.


ـ جامع الاحاديث، ج 4، ص 523 ـ 542




/ 1